چکیده:
این پژوهش از زاویه سیاسی شدن سنت، گفتمان اسلام سیاسی را وجه همت خود قرار داده است چراکه بازگشت مجدد جهان اسلام به ریشهها و احیای سنت و شریعت در قالب فهمی مدرن از سنت صورت گرفته است که بهواسطه آن سنت در یک پروژه سیاسی و در هیئت غیرت سازی و هویت بخشی به مسلمانان ظاهر شده و مشخص کننده چارچوبهای گفتمانی است؛ تا جایی که عنوان اسلام سیاسی در وهله نخست همواره عمل به سنت و اجرای حدود شریعت را به ذهن متبادر میسازد. کنکاش برای فهم این مسئله از منظر تحلیل گفتمان و با مستمسک قرار دادن فهم گفتمانی لاکلا و موفه، مسیری را برای ما باز میکند که بتوانیم با بهکارگیری مفاهیم نظریه گفتمان مانند غیرت سازی و مفصلبندی و برجستهسازی و حاشیه رانی و... نهایتاً حکم سیاسی شدن سنت و برساخت آن در اسلام سیاسی را تبیین و تحلیل نماییم. اهمیت این موضوع از آنجا ناشی میشود که میتوان بهواسطه فهم گفتمانی، علت برجسته شدن برخی وجوه سنت و به حاشیه رانده شدن و طرد وجوهی دیگر از آن را در گفتمان اسلام سیاسی تبیین نمود و نگاهی آگاهانه به آن داشت و از طرفی از آنجایی که فهم دقیق از کاربرد مفاهیم در علوم سیاسی لازم است، این پژوهش میتواند با تبیین فهم اسلام سیاسی از سنت در این زمینه راهگشا باشد ضمن اینکه تأثیرات گفتمان اروپا محوری در جهان اسلام را نیز بهمقتضای پژوهش، آشکار و تحلیل خواهد کرد؛ بنابراین مطمع نظر پژوهش حاضر این است تا یکی از زوایای مغفول مانده مطالعات گفتمان اسلام سیاسی یعنی روند سیاسی شدن سنت بر اثر تأثیرات متغیر مستقلی مانند گفتمان اروپا محوری را بررسی نماید.