w w w . a h l e b a i t p e d i a .com
دانشنامه اهل بیت
حدیث

به گزارش سخن تاریخ، نشست «نقد روش روایی» با سخنرانی دکتر محمد علی اکبری استاد دانشگاه شهید بهشتی روز پنج شنبه 18 آذر 95 در دانشگاه باقر العلوم (ع) قم برگزار شد.

 

آنچه در ادامه می آید متن کامل سخنان دکتر اکبری در این نشست است:

 

بنده به‌عنوان یکی از دوستانی که در اینجا حاضر هستند سالها است کار تدریس در دانشگاه‌ها را برعهده دارم و وقتی خروجی تحقیقاتی که در حوزه دانشگاهی عمدتاً را بررسی می کنیم متأسفانه باید بگویم که بسیار بسیار سرخورده می‌شویم. چیزی که بنام تحقیقات دانشگاهی در حوزه مطالعات تاریخی داریم جریان عمده این تحقیقات فاقد کیفیت علمی لازم و نوآوری و ایده‌پردازی و مسأله‌مندی است و در بهترین حالت، اندکی به اطلاعات ما می‌افزاید.

 


تأکید می کنم که روی سخن من جریان اصلی تحقیقات دانشگاهی است. در حوزه تحقیقات دانشگاهی بخش‌های فرعی نیز وجود دارند که آن ها را باید به شکل خاص بررسی کرد. روی سخن من جریان اصلی تحقیقات اصلی دانشگاهی است.

 


اگر به مقالاتی که در مجلات علمی پژوهشی چاپ می شوند نگاه کنید کمتر می‌شود تحقیقی را پیدا کرد که به آن بتوان کلمه ارزشمند را اطلاق کرد.
سؤالی که ذهن من را به‌عنوان کسی که با موضوع روش تحقیق نیز درگیر هستم مشغول کرده ست این است که چرا این وضعیت را داریم؟ چرا نمی‌توانیم حرف جدی با جامعه از موضع تاریخ بزنیم؟ در حالی که صرف منابع بسیار زیادی می کنیم.

 


من بر این باورم که کارهای خوبی که صورت می‌گیرد عمدتاً بیرون از چارچوب‌های تحقیق دانشگاهی صورت می‌گیرد. با خودم فکر کردم و مثلا ممکن است بگوییم تحقیقات حوزه تاریخی به شرایط عینی بسیار مرتبط است و شاید این شرایط مهیا نباشد. شاید کسانی که وارد حوزه تحقیقاتی در دانشگاه‌ها می شوند به دلیل تجاری شدن علم از ضریب هوشی و توانایی اولیه کار برخوردار نیستند. می‌توان به این فهرست ادله دیگری را اضافه کرد.

 

اما نتیجه‌ای که به آن رسیدم این است که نمی‌شود یک وضعیتی به صورت اغلبی و اکثری در حوزه تولید علم در دانشگاه وجود داشته باشد و صرفاً بر اساس این عوامل بتوان توضیح داد. واقعیت این است که اگر جریان غالب تحقیقات دانشگاهی از این ضعف برخوردار است باید ریشه را در جای دیگری جستجو کرد.

 


من اسم این تأملات خودم را تأملات دکارتی گذاشتم. در این تأملات وقتی نظام آموزش و تربیت محقق خودمان را نگاه کردم با این مواجه شدم که دانشجویان ما با یک روش تحقیق جاافتاده مرسومی تربیت می شوند. آنچه از تأملات دکارتی برای من مه مبود این بود که دکارت در نظام علمی عصر خودش و نقادی آن نهایتاً به موضوع روش رسید.

 


اگر فرصت کردید کتاب درباره روش دکارت را ببینید. بسیار مختصر است؛ اما فوق‌العاده مهم است زیرا چیزی که دکارت به ما می گوید بیش از بحث‌های فنی، داستان رسیدنش به این نقطه است که اشکال دانش‌های عصر خودش را در موضوع روش پیدا می‌کند و بر سر این می‌آید که اشکال از روشی است که با آن جهان را می‌شناسیم. فارغ از این که مباحث او چقدر قابل نقد است آنچه به ذهن من منتقل شد توجه به این موضوع بود که اگر به صورت سیستماتیک دانشی تولید می‌شود که درباره او داوری‌های مناسبی نداریم ریشه آن به روش برمی‌گردد.

 


اینجا بود که به سراغ چیزی رفتم که در خود من نیز در آن فضا وجود داشت و با آن تربیت‌شده بودم. الان نامش در میان محققان تاریخی «روش تاریخی» است.

 


این نقطه آغاز داستان من و موضوع روش بود. به همین جهت نامش را تأملات دکارتی خودم گذاشتم. من به‌عنوان یک دانشجوی تاریخ به این نکته رسیدم که جز از طریق مطالعه انتقادی روش مسلط و غالبی که تولید علم در رشته تاریخ از سوی او صورت می‌پذیرد نمی‌توانیم وضعیت نامناسبی که تحقیقات دانشگاهی ما در حوزه تاریخ دارد را اصلاح کنیم.


منظور از روش تاریخی که محققان به کار می‌برند چیست؟

 


برای این که مشخص شود چه درکی از روش تاریخی دارم یک صورت‌بندی از روش تاریخی ارائه می‌دهم و آن‌وقت وارد اصل بحث شویم.

 


مایلم سه جریان و دوره را در بحث تاریخ روایی به‌مثابه روش از هم تفکیک کنم:

 


1- وقتی گفته می شد تاریخ روایی، منظور نقل آراء مختلف ذیل یک موضوع خاص بود که می‌شود نمونه برجسته آن را «تاریخ طبری» دانست. اسم این را روش روایی ابتدایی و خام گذاشته‌ام.

 


2- بعدها روش اول اصلاح می‌شود و مقایسه میان این اقوال مختلف صورت می‌گیرد و بحث ترجیح این‌ها بر یکدیگر مطرح می‌شود و همین‌طور مباحث دیگر. نام این روش را «روش روایی ترکیبی» می‌گذارند. منظور از این روش این است که گزاره‌ها را کنار هم می‌گذارند و سنجش می‌کنند و به یک قول واحدی می‌رسیم که فلان واقعه به این ترتیب رخ‌داده است. این قول دوم باکم و زیاد خودش تا دوران ظهور رانکه در مکتب تاریخ‌نگاری آلمان به حیات خودش ادامه می دهد. در روایت خام کوشش ما این است که اقوال مختلف را بیاوریم. طبری در مقدمه جلد در عبارت پایانی خود می‌نویسد که سعی کردم اقوال مختلف را بیاورم؛ یعنی در مورد آن ها داوری نکرده‌ام البته آن‌هایی که کذبشان مسلم بوده است کنار گذاشته‌ام. ولی وقتی به کارهایی مثل یعقوبی و دیگران می‌رسید آرام‌آرام بحث ترکیب را می بینید. ترکیب یعنی سنجش کردن و داوری کردن.

 

 

یک پرسشی دارم و آن این که جدایی سنت روایی حدیثی ما از سنت تاریخی ما چه تأثیراتی بر پژوهش‌های تاریخی ما گذاشت؟

 


برای این که اشاره‌ای به این موضوع کرده باشم می‌خواهم عبارتی را از مقدمه جامع التواریخ بخوانم که خواجه رشیدالدین فضل‌الله آورده است:


«چون محقق است که مورخ قضایا و حکایاتی که می‌نویسد و تقریر می‌کند هیچ‌کدام به رأی‌العین مشاهده نکرده باشد و از آن جماعت نیز که صاحب حادثه و قضیه باشد و تاریخ احوال ایشان را ذکر شود به مشافهه نشنیده الا آن‌که به نقل راویان نویسد و گوید. دو نوع نقل است یکی متواتر که موجب علم باشد و در آن شبهتی نه چنانکه ما را به تواتر وجود پیامبر و پادشاهان و مردمان مشهور که در دوران‌های پیش بوده‌اند آشکارشده است و بنای تمامت شرایع بر نقل متواتر است.


نقل دوم نقل غیرمتواتر است که آن را آحاد خوانند؛ و آن متحمل صدق و کذب باشد و محل اختلاف و نزاع و بیشتر احوال و حکایات که مردمان اختیار کنند به طریق نقل غیر متواتر باشد.


پس یقین حاصل می‌شود که تواریخ چندین و اقوال متواتر مطلقاً محقق نتوان و روایاتی که در آن باب کرده باشند و کنند متساوی و متفق‌علیه نه و هرآینه هر کس چنانکه تواتر به وی رسیده باشد ... و بسیار بود که راوی برحسب دلخواه خود زیادت و نقصان کرده و در تقریر آورد و اگر دروغ نیز در عبارت بگوید و تأکیدی چند کند که متضمن وقوع اختلاف باشد و چون اجرای سنت الهی بر این جملت است که ذکر رفت و طبیعت آدمی بر این شیوه، هر آفریده که خواهد برخلاف این معانی تقریری کند محال‌اندیش است.»


بعد یک بحث مفصلی می‌کند که چرا در تاریخ می گوییم: العهده علی الراوی.


«این جمله به نحو اقلی و موردی نیست بلکه روایات تاریخی چون امکان تواتر را در موردشان منتفی می‌داند بنابراین همه علوم تاریخی ظنی هستند و این ظنی بودن جزو مقوم آن است؛ یعنی امکان رسیدن به یک قول صادق در روایت های تاریخی علی العموم امکان‌پذیر نیست. به همین جهت می گوییم: العهده علی الراوی نه این که مصداقا باشد بلکه عموماً است.»

«مورخ تقریر اقوال ایشان کند و اصلا تحقیق حقیقی نتواند کند؛ و جهت آن به‌اتفاق جمهور نقل متواتر معتبر و مقبول است.»

 


عبارت دیگری نیز دارد که نمی‌خوانم.

 


حالا می‌فهمیم که وقتی ابن خلدون در مقدمه صحبت از علم تاریخ می‌کند چرا می گوید که قدمای ما تاریخ را علم خبر می دانستند و الخبر یحتمل الصدق و الکذب. این امر احتمالی ذاتی امر تاریخی است یعنی این احتمالی بودن جوهری آن است و نمی‌تواند غیر احتمالی باشد.

 

من این وضعیت را ناشی از جدا شدن جریان تاریخ‌نگاری از جریان حدیثی و روایی می‌بینم.

 

مطلب دوم این که اگر به ادبیات دینی ما نگاه کنید مواجهه‌ای که با موضوعات تاریخی صورت می‌گیرد مثالی است. نه مثلی. در مواجهه مثلی خود موضوع تاریخی از حیث نحوه و کیفیت وقوع موضوعیت دارد ولی در مواجهه مثالی آن کارکرد و نقشی که واقعه به‌عنوان یک مثال بازی می‌کند اهمیت دارد به عبارتی در اینجا تاریخ طریقیت پیدا می‌کند.


ماه رمضان قصد کردم همین مسأله را در نهج‌البلاغه بکاوم و چیزهای عجیب‌وغریبی پیدا کردم. چقدر برای من جالب بود همسانی دیدی که حضرت امیر در نهج‌البلاغه دارد با چارچوبی که قرآن می دهد. مثل کسی که درس خود را خوب فهمیده است اسلوب دارد. این نگاه مثالی و مثلی را از نهج‌البلاغه گرفتم. تاثیر این مطلب در موضوع تاریخ چه بود؟ در علوم عقلی تنها با تواتر می‌توانیم به حقیقت امر دست بیابیم. گفته می‌شود که در امر تاریخی امکان رسیدن به تواتر وجود ندارد. این یک پایه قضیه.


یک پایه دیگر این است که نگاه و توجهی که متون دینی به ما در مثال تاریخی می‌دهند ازاین‌جهت نیست که با دقت یک پژوهشگر نسبت به وقایع تاریخی نگاه کنید بلکه بیشتر جنبه تعلیمی دارد و همین‌قدر که ببینید این وضعیت هست و چنین عاقبتی در تاریخ دارد کفایت می‌کند.

 

اگر داستان انبیاء در قرآن را ببینید دغدغه برای بیان پاره‌ای جزئیات وجود ندارد زیرا غرض از این‌ها غرض طریقتی است و این هم یک نکته دیگری می‌شود در این که ما شاهد این نیستیم که قدم‌های جدی‌تری در حوزه روش برداشته شده باشد. کسی که سعی می‌کند این کار را بکند ابن خلدون است که از چارچوب دانش تاریخی در معنای مصطلحش خروج می‌کند.

 

این مطلب را برای این عرض کردم که به لحاظ تفکر عقلی تحت تاثیر اندیشه یونانی هستیم و در روایت ارسطویی او تاریخ ارزشش از شعر هم پایین‌تر است زیرا در آنجا یک نظمی را می بینید که در تاریخ آن قاعده را نیز نمی‌توانید ببینید. چیزی که اولاً‌وبالذات امر غیرقابل تکرار و جزئی و موردی است و نمی‌توان از آن مفهوم ساخت و بالطبع نمی‌توان از آن قضیه ساخت و باز هم بالطبع نمی‌توان از آن علم ساخت؛ بنابراین آن سنت هم به نوعی موجب عدم توجه به این می‌شود که تأمل‌کنیم درباره این که چگونه می‌شود گزاره‌های تاریخی را ساخت که دست‌کم درباره صدق و کذبش بتوان صحبت کرد.

 

در انتهای کتاب تاریخ‌نگاری در اسلام آقای روزنتال چند نسخه آمده است که درباره تاریخ و نحوه آموزش تاریخ و معرفت تاریخی حرف زده‌اند. همه داستان این است که مورخ باید سعی کند راست‌گو باشد و اغراضش را در بیان گزاره‌ها دخالت ندهد.

 

تاریخ، خبر است. طبیعی است با چنین چشم‌اندازی تا قبل از این که ادبیات رانکه ای وارد بحث ما شود تاریخ جزو علوم نقلی است و اگر به غیر متواتر رسیدیم ادعای واقعیت نمی‌توانیم بکنیم. آن زمینه‌های دیگر نیز می‌رساند که اگر هم توجهی به تاریخ می‌شود از باب این است که ما نقل تجاربی را بکنیم که آن تجارب در کاربست دیگری منجر به ایجاد حکمت شود و فرد بداند اگر این‌طور کند این‌طور می‌شود. آن ها برای این، جنبه مثالی دارد. به عبارتی یار معین اخلاق علمی ما در ادبیات تاریخی ما آن چیزی است که به آن «تاریخ انسانی» می گوییم. در تمام ادب نامه‌های ما یک قاعده گفته می‌شود و بعد نمونه‌های تاریخی که ذکر می‌شود به‌عنوان تأییدی بر حکمت عملی است که از آن یاد می‌شود.

 

اتفاقی که با رانکه می‌افتد چیست؟ رانکه می خواهد پایه‌ای برای حل این موضوع نقل متواتر و غیر متواتر بگذارد. می گوید این را نمی‌شود حل کرد. باید برای ساختن گزاره‌های تاریخی دست از مراجعه به متونی که بر پایه نقلیات صورت گرفته‌اند شست. تمام این‌ها فاقد ارزش هستند؛ زیرا مورخ است و علائق و گرایش‌هایی دارد و گزاره‌ای که نقل می‌کند تحت تاثیر آن است. همیشه به‌عنوان یک دانش ظنی باقی می‌ماند و با آن نمی‌توان کاری کرد؛ به‌عبارت‌دیگر ارزش مثالی پیدا می‌کند. همین‌قدر که معنا را می‌رساند کفایت می‌کند.

 

رانکه پایه را بر این می‌گذارد که باید تاریخ را بر اساس اسناد و مدارکی بنویسیم که از زمان وقوع واقعه باقی‌مانده‌اند و هم قطعی الصدور هستند از جهت این که برای تاریخ‌نویسی نوشته‌نشده‌اند. مورخی آن ها را ننوشته است. اسناد و مدارک و آثار باستان‌شناسی باید مبنا قرار گیرد. می خواهد با این کار مشکل ظنی بودن تاریخ را حل کند.

 

رانکه در دوره کرّ و فرّ پوزیتویسم ظهور می‌کند. آن معرفتی محل اعتنا است که با روش‌های تجربی و شیوه‌های حسی بتوان در مورد آن صحبت کرد. رانکه محصول این عصر است. به معنای دقیق کلمه نخستین مورخ پوزیتویسم است.

 

آنچه که امروز در دانشگاه‌ها و مراکز علمی ما تحت عنوان روش روایی یا روش تاریخی آموخته می‌شود نوع سومی است که مربوط به عصر رانکه و بعدازآن می‌شود؛ یعنی نوعی از تاریخ روایی که پایه و اساسش را بر این گذاشته است که شواهد و مستندات قطعی وجود داشته باشد. این روش می گوید که متن تاریخی را باید کنار بگذاریم. برای این که مورخین و محققین نوشته اند و اغراض دارند و غیردقیق نوشته اند. ولی زمانی که در مورد مالیات تحقیق می کنیم و سراغ اسناد و مدارک می‌رویم اینجا می‌توانیم به قطعیت در مورد آن صحبت کنیم زیرا امکان صدق و کذب وجود دارد.

 

روی سخن من با این است. من می‌خواستم به شما آن چیزی که بعد از رانکه است و وارد سنت دانشگاهی شده است و به روش مسلم تاریخی تبدیل شده است را نشان بدهم.

 

یک مورخ انگلیسی بنام «سر جفری التون» است که اگر بخواهیم یک مورخ برجسته تاریخ‌نگاری روایی یا روش تاریخی را در چهل سال اخیر معرفی کنیم همین شخص است. ایشان سه کتاب دارد که به بحث ما مربوط می‌شود:


1- کار تاریخ: این کتاب سه چاپ خورده است.
2- تاریخ سیاسی
3- بازگشت به ریشه‌ها


کتاب اخیر مدنظر من است. توصیه می کنم این متن‌ها را از جهت اشرافی که به شما می دهد بخوانید. این سنتی که به‌عنوان روش روایی به ما داده می‌شود اساسش اینجا است.

من سعی کرده‌ام گزاره‌های اصلی که ایشان در این سه کتاب در مورد روش تاریخی صحبت می‌کند یادداشت کنم و بسیار فشرده برای شما روایت کنم.

ایشان مانند همه محققان تاریخی برای این که میان تاریخ 1 و 2 تفکیک قائل شود امر واقعه تاریخی را «گذشته» می گوید و تحقیق ما را «تاریخ» می گوید. این بهتر از تاریخ 1 و 2 است. او می گوید: گذشته یعنی رویدادها و اتفاقات. تاریخ با رویدادها و اتفاقات سروکار دارد. مورخ همیشه و فقط با رویدادهای جزئی و موردی سروکار دارد که در گذشته اتفاق افتاده است.


حقیقت را می‌توان از درون شواهد و مدارک بیرون کشید و در نتیجه مورخ با پرده برداشتن از روی واقعیت گذشته می‌تواند امیدوار باشد که واقعیت حقیقی گذشته را کشف کرده است.


روش تاریخی چیزی نیست جز شیوه شناخته‌شده و آزموده شده که به کمک آن می‌توان ازآنچه گذشته بر جای نهاده است واقعیت‌های حقیقی و رویدادهای آن گذشته را استخراج کرد. حقیقت را می‌توان به کمک استفاده از اصول مناسب و نقادی مناسب از دل شواهد بیرون کشید.

در روش تاریخی پرسش‌هایی که مورخ واقعی مطرح می‌کند هرگز از جانب او بر مواد و مطالب تحمیل نمی‌شود. مورخ نباید پرسش‌های خاصی را مطرح کند تا آنگاه‌که شواهد نشان می‌دهد جذب وجود او شده باشد.

پرسش پیش از تحقیق در امر تاریخی نداریم. ما باید پرسش‌هایمان را در جریان تحقیق مطرح کنیم. پرسش‌هایی که مورخ مطرح می‌کند باید از نتیجه کار و تحقیق او ناشی شود و نباید به‌طور حاکمانه بر کار تحمیل شود. تمام برنامه پژوهشی تاریخی را باید از نیازها و دغدغه‌های زمان حال تفکیک کرد.


وظیفه تاریخ این است که به ما بگوید در گذشته چه اتفاقی افتاده است و هیچ مواجهه انتقادی با تاریخ نداریم.


«درباره درس‌های ادعایی تاریخ نباید خود را به‌زحمت بیندازیم؛ زیرا این کار عبارت است از بررسی گذشته برای مقصودی نامناسب و معمولاً گمراه‌کننده. آنچه مورخان باید از تاریخ بیاموزند چیزی نیست جز ارزیابی و بررسی مناسب.»


این روایت معاصر و شسته‌رفته شده آن چیزی است که در نظام آکادمیک ما به‌عنوان روش مسلط تحقیق آموخته می‌شود.

 


یک عبارت دیگر هم دارد و می گوید ما دو تاریخ دایرم: تاریخ سنگین و تاریخ سبک. تاریخ سنگین یعنی آن‌که سنگین‌وزن است و جدی و اثرگذار است که تاریخ سیاسی است؛ بنابراین تاریخ یعنی تاریخ سیاسی.

 


وقتی با خودم نگاه کردم دیدم الحق و الانصاف همین‌ها را به ما یاد داده‌اند و ما نیز همین‌ها را به دیگران یاد می‌دهیم؛ یعنی در روش تحقیق تاریخی وقتی می گوییم روش، در اینجا اولاً به معنای فن است؛ یعنی یک مجموعه تکنیک‌هایی که ما را در مورد یک حادثه جزئی خاص به این نتیجه می‌رساند که گزارش درست کدام است؟ والسلام.


نام این، روش نیست بلکه نامش فن است. این‌ها یک‌مشت قواعد عملی هستند. اتفاقاً این را در روش تحقیق دانشگاهی چماق کرده اند برای این که از یک سری مشکلات متدولوژی که روش مسلط تاریخی رنج می‌برد فرار کند. تا یک مطلبی را می‌گویید در پاسخ می گوید که ما چیزی جز واقعه را نمی‌شناسیم و این رخدادها جزئی و غیرقابل تکرار و یکتا هستند. آن ها را از شواهد و مستندات می‌شناسیم و وقتی گفتید چه اتفاق افتاده است تکلیف شما معلوم است. این یعنی روش تاریخی.


می‌خواهم ازاینجا بسیار فشرده به‌نقد بپردازم.

اولاً آن چیزی که به‌عنوان روش در دانشگاه‌های ما وجود دارد و به‌عنوان روش تاریخی از آن یاد می‌شود بیشتر ازآنچه روش باشد فن است. اینجا لازم است بحث‌های فلسفه تاریخی به معنای فلسفه علم تاریخی کنیم. قصد ورود به این بحث را ندارم ولی اگر با متدولوژی تاریخی معکوس بیاییم در سطح هسته شناسی تاریخ به معنای رخداد است. اتفاقی که نه قاعده‌ای بر آن حاکم است و نه از چارچوب خاصی پیروی می‌کند و نه پیوستاری را نشان می دهد.

 

به نظر من اشکال کار اینجا است؛ یعنی در تأملات دکارتی خودم به این نتیجه رسیدم که اشکال کار اینجا است؛ یعنی تا وقتی متد را به قواعد فنی تقلیل می‌دهیم که بر اساس آن ها به خبر صحیح می‌رسیم این کار با مشکل مواجه می‌شود. من الان کاری به این بحث ندرام که می‌شود از موضع رئالیسم انتقادی و روایت های پست‌مدرن اصل روایت های آنتولوژیک ومعرفتی پوزیتویسم خام را به‌شدت نقد کرد ولی حقیقت امر تاریخی را در این کار به یک گزاره‌های خبری درباره نحوه واقع‌شدن یک واقعه تقلیل می‌دهیم. این تکلیف کار یک مورخ می‌شود.

 

نقد دوم: روش تاریخی از حیث موضوع نیز تقلیل‌گرا است. شما دیدید در روایتی که از التون خواندم می گوید تاریخ اجتماعی و تاریخ اقتصادی و تاریخ اندیشه جزو حوزه تاریخ نیستند؛ زیرا با آن ابزارها قابل‌خواندن نیستند. اگر تاریخ را واقعه و حادثه کردید دیگر پدیده‌های اجتماعی را نمی‌توان با آن مطالعه کرد زیرا جنس پدیده‌های اجتماعی طوری هستند که نمی‌توان به وقایعی که رخداد سیاسی هستند تبدیل شوند.

 


وقتی صحبت از مکتب آنال می کنیم که به نوعی جریان اصلی تاریخ‌نگاری اجتماعی است جز از طریق نقد رادیکال روش تاریخی و سنت رانکه ای کارشان به‌جایی نمی‌رسد. به‌خصوص برودن مفهوم زمان را مورد پرسش قرار می‌دهد. او می گوید: «زمان در روش تاریخی یک آن است.» در حالی که در تاریخ اجتماعی با این آن سروکار نداریم و صحبت از زمان بلند است. روش روایی تقلیل‌گرا است و نمی‌تواند تاریخ اجتماعی بخواند و با آن ضدیت دارد. نمی‌تواند تاریخ اقتصادی را بخواند زیرا ابزارهای روشی آن را ندارد. با تاریخ اندیشه نیز به همین معنا ضدیت دارد.

 


اگر می‌بینیم این آثاری که تحت عنوان تاریخ‌نگاری با همین رویه‌ها در دوران اخیر منتشرشده است نه به دلیل بحث موضوعی است به دلیل غلبه بحث دولت ملت است؛ زیرا باید تاریخ جامع در مورد ایران بنویسیم بنابراین تاریخ اجتماعی و اقتصادی لازم داریم ولی ما تاریخ اجتماعی و اقتصادی نمی‌نویسیم. تاریخ فرهنگ ما تاریخ رجال و تاریخ آثار است؛ بنابراین ازاین‌جهت تقلیل‌گرا است.

 

مشکلی پیدا شده است و آن این که مورد اجتماعی موضوع مطالعه مورخ قرار گرفته است ولی به لحاظ ابزاری و روشی امکان این کار را در روش مسلط خود تدارک ندیده است. نگاه کنید دانشجویانی که در دانشگاه‌ها تاریخ اجتماعی می‌نویسند عموماً سر از حوزه مطالعات جامعه‌شناسی درمی‌آورند یا تاریخ سیاسی از حیث روشی می‌نویسند؛ زیرا در تاریخ اجتماعی با نهادها سروکار دارید و نهادها پدیده‌های زمان بلند هستند. شما وقتی تاریخ را عبارت از حادثه و رخداد تعریف کردید با کدام ابزار می‌خواهید مطالعه کنید. این امر در حوزه اقتصاد، تاریخ اندیشه و تاریخ فرهنگی هم وجود دارد.

 

اضافه شدن این حوزه‌ها به‌عنوان قلمرو جدید تاریخی ما را به دلیل فقر روشی دچار بحران کرده اند. حتی در حوزه سیاست نیز این روش کفایت لازم را ندارد ولی این تحولات سبب شده که از حیث موضوع، تقلیل‌گرا شود. به‌صراحت گفت: تاریخ یعنی سنگین و تاریخ سنگین یعنی تاریخ سیاسی و بقیه در حاشیه آن قرار دارند و بعد پرهیز می دهد از این که به سراغ این‌ها برویم.

 

نکته دیگر این است که ما تحت تاثیر ادبیات علمی که از رشته‌های تجربی و مهندسی آمده‌اند می گوییم پژوهش علمی باید مسأله محور باشند. روش تاریخی اساساً ضد مسأله است و ناتوان از بیان مسأله است. آن‌وقت اشکالی که پیش می‌آید این است که نمی‌تواند مقام معنایی سؤال و مسأله را از هم تفکیک کند. سؤال طرح می‌کند و می گوید تعریف مسأله کرده‌ام. در اینجا فرق مفهومی جدی وجود دارد. تحقیقات تاریخی ما نمی‌توانند مسأله را تعریف کنند و اصلا با مسأله شروع نمی‌کنند. برای درست کردن این مشکل می گویند فرق است میان مسأله تاریخی و مسأله فلسفی و مسأله دانش تجربی. ما نیز قبول داریم ولی تفاوت این‌ها از حیث مسأله بودنشان است یعنی چیزی که با حل کردن آن فهم تاریخی حاصل می‌شود. شیوه آن نیز مهم نیست.

 

بسیار خنده‌دار است وقتی این سؤالات را به‌عنوان مسأله می‌گذارند دائماً می‌پرسند این مسأله را چطور تعریف کنیم؟ مثلا می‌خواهیم بدانیم چرا نادر هند را فتح کرده است؟ مسأله چیست؟ دانشجویان می گویند ما نمی‌فهمیم شما چه می‌گویید؟ وقتی مسأله می‌خواهیم می گویند: چرا نادر به هند حمله کرد؟ این که مسأله نیست. نمی‌تواند مسأله طرح کند و این ناتوانی به دلیل بی‌توجهی نیست. وقتی موضوع موردمطالعه واحد است طرح مسأله به چه معنا است؟

 

نکته بعدی که بسیار مهم است این است که این روش به دلیل فوکوس بیش‌ازاندازه بر روی واقعه و یکتا کردن پدیده تاریخی امکان مفهوم‌سازی را به ما نمی‌دهد. وقتی نتوانستیم مفهوم بسازیم نمی‌توانیم ایده‌پردازی کنیم؛ یعنی شناخت از تاریخ در همان حد باقی می‌ماند. نمی‌توانیم بگوییم که دوره صفویه در تاریخ چیست؟ فقط بلدیم این دوره را به اسم سلطان نام‌گذاری کنیم. این چه معنایی دارد؟ باید مفهوم‌سازی شود که صفویه در کجای تاریخ ما هستند؟ لذا هرچقدر هم مفهوم می‌بینیم مفاهیمی است که در شناخت تاریخ اروپا استفاده شده است و آن ها را در اینجا بکار می گیرند. البته باید انصاف داد که برخی از مورخین با این کار مخالف‌اند.

 

بدون مفهوم‌سازی نمی‌توان کار کرد. نظر ورزی کردن باید با مفهوم باشد. اینجا نمی‌خواهم فلسفه جوهری تاریخ کنم. همین تاریخ به همین معنا منظورم است. پدیده تاریخی نیاز به نظر ورزی در چارچوب‌های محدود دارد ولی این کار انجام نمی‌گیرد زیرا ظرفیت لازم ایجاد نشده است. به لحاظ مبنای معرفت‌شناسی‌اش حتی پوزیتویستی نیز نیست بلکه تجربه‌گرایی محض است. یک تجربه‌باوری محض پشت این روش است. امروز دیگر کسی صحبت از تجربه‌گرایی محض نمی‌کند.

 

درمجموع می‌خواهم عرض کنم تقلیل روش به فن، تقلیل موضوع تحقیق تاریخ به تحولات سیاسی و مسأله محور نبودن و ضدیت داشتن با مواجهه مسأله گرفتاری‌های خاص دارد. شاید به لحاظ نقد درونی دستاوردهایی داشته باشد ولی به لحاظ نقد بیرونی بسیار فقیر است.

 

از مجموع این‌ها به این نتیجه رسیدم روشی که تحقیقات دانشگاهی ما با آن صورت می‌گیرد تحت عنوانی «روش روایی نو» یا «روش تاریخی» ام المسایل ما در وضعیت تولید دانش است و تا وقتی به سراغ این نرویم و نقد رادیکالی نکنیم امکان گشایش روش‌های جدید پیدا نمی‌کنیم. البته نمی‌خواهیم چرخ را دوباره اختراع کنیم؛ اما اگر می‌خواهیم دوباره گرفتار خلق ترکیب‌های مشکل‌ساز نشویم باید نقد اصولی روش موجودی که دانش بر اساس آن تولید می‌شود را در دستور کار خود قرار دهیم.

 

ما با مسأله ای به نام روش مواجه هشتیم. روش روایی کفایت لازم را برای مطالعه تاریخی ندارد. این ربطی به موضوع سطح تکنیکال قضیه ندارد یعنی این که بالاخره باید منابع را بشناسیم و نقد آن ها را بدانیم با این موضوعی که مطرح کردم ارتباطی ندارد.

 

برای دریافت فایل صوتی، اینجا را کلیک کنید!

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید