w w w . a h l e b a i t p e d i a .com
دانشنامه اهل بیت
حدیث

سی و هفتمین نشست تاریخ کلام امامیه با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی سبحانی روز سه شنبه 30 آذر 95 در بنیاد فرهنگی امامت برگزار شد.


بحث ما درباره اندیشه اعتقادی شیعه در دوران امامت امام سجاد (ع) بود. ا شاره کردیم که برای تبیین حرکت فکری و معرفتی آن حضرت باید دو مقدمه را بدانیم و در پرتو آن‌ها سیر فکری و معرفتی که تشیع در این دوره تاریخی داشته است را بررسی کنیم:

1.    جایگاه علمی و معرفتی آن حضرت: بازشناسی اینجایگاه در شناسایی نقطه‌به‌نقطه حرکتی که آن حضرت مدیریت می‌کنند نقش مهمی دارد.
2.    نگرش سیاسی امام به صحنه حاکمیت و رفتار سیاسی ایشان؛ فقه سیاسی شخصیت‌های این دوره در تحلیل دیدگاه‌های آن‌ها بسیار مؤثر است. بخصوص در مورد امام سجاد (ع).


در بخش اول که دو جلسه در مورد آن صحبت کردیم مجموعه اسنادی را بررسی کردیم که نشان می‌داد امام سجاد (ع) حرکتی را انجام دادند که به‌عنوان یک عالم اندیشمند و اهل معرفت در بالاترین نقطه خودش ظاهر شدند. از این نکته بعداً در تحلیل شرایط معرفتی آن دوره بهره خواهم گرفت.

تعابیری را نقل کردیم و از آن‌ها فراوان بزرگان از علما و فقها و محدثان آن دوره از اهل سنت اقرار کردند که مجموع آن‌ها این نکته را به اثبات می‌رساند. چند واژه کلیدی را موردبررسی قرار دادیم. یکی عنوان کثرت روایت بود که گفتیم به‌صراحت تصریح‌شده است که آن حضرت دارای روایت‌های فراوانی بودند. اگر توجه کنیم که مهم‌ترین بستر انتقال معرفت در آن دوره نخستین حدیث و روایت است و روایت بیشترین محمل برای علم و انتقال دانش است این تعبیر کثیر الروایه بودن حضرت معنا پیدا می‌کند.

گفتیم علاوه بر کثیر الروایه از روایاتی که در بین اهل سنت و طبیعتاً در بین شیعه رواج پیداکرده می‌توان این کثرت روایت را فهمید.

اشاره کردیم که یک قول از زهری وجود دارد که تعبیر از قلیل الروایه در مورد ایشان می‌کند و گفتیم این مطلب نفی کثرت روایت ایشان را نمی‌کند به دو وجه:
1.    ناقل قلیل الروایه زهری است و ریشه این روایت این است که از زهری می‌پرسند که این‌همه روایت نقل می‌کنی چرا از علی بن الحسین روایت نقل نمی‌کنی؟ اینجا عذر می‌آورد و این عذر او مقبول است زیرا در دستگاه عبدالملک قرار است روایتی از اهل‌بیت نقل نشود.
2.    کلام آن حضرت را اهل سنت و بزرگان از روات، روایت به‌حساب نمی‌آوردند و آن را فقه می‌دانستند. گفتیم تعبیر قلیل الروایه را در مورد امام صادق نیز بکار بردند ولی گفتند کثیر الفتوی بوده است.

واژه کلیدی دیگر تعبیر «فقاهت» بود. از افرادی مانند سعید بن مصیب که حتی در طبقه قبل از امام سجاد (ع) قرار می‌گیرد تا کسانی که از ائمه طبقه بعد بودند مانند شافعی همگی اقرار کردند که امام سجاد (ع) افقه قریش و افقه اهل‌بیت بود؛ یعنی در جایگاه بلند فقهی امام هیچ تردیدی نیست. این نکته را نیز اضافه کردیم که فقه در آن زمان را نباید با فقه امروزه مقایسه کرد؛ یعنی همان‌طور که از مسائل شرعی می‌پرسیدند از توحید نیز سؤال می‌کردند؛ یعنی توحید و معاد نیز بخشی از فقه است. جایگاه افقه اهل المدینه یا افقه اهل دهره بودن مهم است.

واژه سوم «افضلیت» است که بیشترین تعبیر در مورد ایشان از نظر کاربرد است. وقتی کسی را از افضل می‌دانند و همه بر آن اتفاق دارند مقام افضلیت در تحلیل شخصیت ایشان باید مدنظر قرار بگیرد. الآن عناوین را می‌گوییم و بعد چرایی این اطلاق را از نظر تاریخی بررسی می‌کنیم که متعلق به چه حرکت فکری حضرت است؟

واژه چهارم تعبیر «امام» است. بسیاری از بزرگان اهل سنت که مربوط به دوره بعد هستند در مورد ایشان تعبیر امام کرده‌اند. عبارات قبلی مربوط به دوره خود حضرت است زیرا واژه امام به این معنا در میان اهل سنت وجود نداشت. از زمانی که این عبارت در ارزیابی‌های علمی اهل سنت وارد شد شخصیت‌های بزرگی از مجموع داده‌هایی که به آن‌ها از حضرت رسیده است استفاده کردند و اطلاق امام کردند. حتی ابن تیمیه وقتی به امام سجاد (ع) می‌رسد تعبیر به امام می‌کند. ذهبی نیز این‌گونه از امام یاد می‌کند.

این چهار واژه کلیدی برای تحلیل شخصیت آن حضرت مهم است.

این به‌عنوان جمع‌بندی مقدمه نخست بود و دوباره در بحث‌های بعدی برمی‌گردم و جزئیاتش را بررسی می‌کنم.

مقدمه دوم: موضع‌گیری و فقه سیاسی امام سجاد (ع)

من در وقتی‌که داشتیم از شخصیت محمد حنفیه صحبت می‌کردیم گفتم اهمیت فقه سیاسی در برداشت از شخصیت معرفتی چه اندازه مهم است؟ در همان‌جا وقتی صورت فقه سیاسی محمد حنفیه را می‌گفتم وارد بحث سیاسی و اجتماعی شدیم و فقه سیاسی محمد را توضیح دادم. اینجا دیگر تکرار نمی‌کنم که در این دوره تاریخی نوع نگاهی یک رهبر اجتماعی به صحنه سیاسی دارد نشان می‌دهد که او در برون داد علمی و معرفتی خودش چه می‌کند؟ اگر می‌خواهید رفتار علمی او را ترجمه کنید باید بدانید به لحاظ نوع نگاه سیاسی چگونه است؟ چون می‌دانیم در این دوره تاریخی بسیاری از اسناد از بین رفته است و گزارش نشده است و خود شخصیت‌ها با هویتشان مشخص نیستند. این دوره دوره تقیه است و بسیاری از حوادث هنوز در دوران جوانی خود به سر می‌برد و این است که اگر بخواهید بدانید یک شخصیت چگونه ایده‌های خود را منتشر می‌کند باید مناسبات علمی و فکری یک فرد و نوع نگاه او به عرصه سیاست را نگاه کنید.

دوره هشتاد سال اول تاریخ اسلام کلام سیاسی است. این تعبیر خوبی است؛ یعنی در این دوره کلام و اندیشه ورزی و مباحث اعتقادی در زیر سایه مسأله های سیاسی است زیرا جامعه بعد از پیامبر (ص) در حال شکل‌گیری و تکوین است. مسأله های اصلی جامعه حتی در بعد فکری صورت سیاسی دارد.

گفتیم مقوله ایمان و کفر که در قرن دوم کاملاً تبدیل به تئوری نظری می‌شود در قرن اول یک نظریه سیاسی کلامی است. نظریه قدر که بعداً کاملاً یک مقوله انتزاعی می‌شود در قرن اول یک مسأله سیاسی است. هیچ موضوعی در این دوره نیست که در پرتو فضای سیاسی و مسأله های مهم سیاسی جامعه تعبیر و تفسیر نشود.

من بحث فقه سیاسی امام سجاد (ع) را در دو بخش تقدیم می‌کنم:
1.    مواضع سیاسی حضرت
2.    سخنان و موضع‌گیری‌های نظری و فکری سیاسی

بخش او ل: مواضع عملی حضرت

دوران امام سجاد (ع) از آغاز شاید تا نزدیک به پایان عمر حضرت دوران تلاطم‌ها و رقابت‌های سیاسی است. کشمکش قدرت‌هایی است که درون جامعه پس از پیامبر (ص) شکل گرفته است و ادامه پیدا می‌کند و تا معاویه حضور دارد بر این‌ها سرپوشی گذاشته‌شده است و پس از او سر باز می‌کند؛ یعنی در این دوران هرکسی می‌خواهد در این دوران پریشان سهم خودش را از قدرت بگیرد. به تعبیر دیگر هیچ جریان سیاسی نیست الا این‌که پس از عاشورا تا سال 90 در صحنه سیاسی آن دوره حضور پیدا نکرده باشد. از زبیریان و مروانیان و جریان‌های علمی مخالف با خط اموی‌ها در کوفه که در قیام ابن اشعث خودش را نشان می‌دهد، خود شیعیان و لایه‌های مختلف آن. تمام این‌ها در فاصله بعد از عاشورا تا نزدیک به پایان امامت امام سجاد (ع) به‌شدت فعال هستند.

امام سجاد (ع) که از همان آغاز به‌عنوان شخصیت شناخته‌شده اهل‌بیت اما جوان تا زمانی که رهبری جامعه شیعه به‌صورت انحصاری در اختیار می‌گیرند در مقابل این جریان‌ها و گروه‌های سیاسی هستند و موضع دارند.

بازخوانی این مواضع بسیار مهم است. در کنار سخنانی که خود حضرت به‌صراحت مطرح کردند و موضع خود را مشخص کرده‌اند. دلیلش این است که اگر ایشان هم نخواهند وارد معرکه شوند عملاً ایشان را وارد معرکه می‌کنند.

در ارتباط با موضع سیاسی حضرت دو نظریه غالب وجود دارد:
1.    نگاه انقلابی جهادی: این‌ها معتقدند در سرلوحه حرکت امامت شیعی مبارزه و جهاد و نفی حاکمیت جور قرار دارد و هیچ دوره‌ای از تاریخ ائمه نیست مگر این‌که مسأله جهاد را در اولویت کار خودشان قرار داده‌اند. تفاوت این است که گاهی اوقات پنهان است و گاهی نیز آشکار است. وقتی به این روایت می‌رسند که الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا می‌گویند منظور از قعود مخفی‌کاری در مبارزات سیاسی است. این‌ها کل تاریخ امام سجاد (ع) را در پرتو این نگاه تحلیل می‌کنند. اگر فرصت شد عرض خواهم کرد که این‌ها با چه چالش‌هایی در دوران امام سجاد (ع) مواجه هستند. از نگاه من این نظر قابل تفسیر نیست مگر این‌که این‌قدر تبصره و حاشیه و خلأهای اسنادی پیدا کنیم که به نظر من از تحلیل واقع بینانه دور می‌شود.
2.    دیدگاه دوم می‌گوید امام سجاد (ع) اهل سیاست نبود و پس از عاشورا خط اهل‌بیت به نقطه یاس از سیاست رسیدند و جهاد به معنای سیاسی از دستور کار ائمه خارج شد و امام سجاد (ع) یک حرکت کاملاً فکری را شروع کردند؛ یعنی حضرت جهاد علمی را ترتیب دادند. انزوای سیاسی امام را شاهد خود را قرار می‌دهند. از طرف دیگر از طریق دعا و مانند آن حرکت سیاسی شیعی را رشد دهند.

ما معتقدیم هیچ‌کدام از این دو تئوری تمام نیستند. یک اشکال مشترک به هر دو نظریه این است که کار سیاسی را در امامت به جهاد علنی سیاسی و براندازی تفسیر و تأویل می‌کنند؛ یعنی هردوی این‌ها یک معیار مشترک برای جهاد سیاسی دارند. این‌که امام تقابل کند و بیعت نکند و زیر بار نرود و عصیان مدنی انجام دهد و شروع به براندازی کند. از همین نقطه معتقدیم که هر دو تئوری دچار چالش است.

نظریه ما این است که امام یک حرکت می‌کنند که هم حرکت سیاسی است و هم حرکت فکری فرهنگی اما یک حرکت جامعه سازی سیاسی شیعه در مقطعی که کاملاً شیرازه شیعه از هم متلاشی‌شده است. پروژه امام سجاد (ع) این است که اگر امامان گذشته سعی در اعاده جامعه اسلامی در قالب امت اسلامی دارند یعنی خلافت را برگردانند و کل امت اسلامی را در زیر پرچم اسلام جمع کنند این پروژه از دستور کار خارج می‌شود.

پروژه دوم جامعه سازی مؤمنان در درون این امت از دست رفته است. با این نگاه هم خط سیاسی در حرکت امام مشهود است نه جهت‌گیری بر‌اندازی خلافت که از دیدگاه امام سودی ندارد و نه از این دریچه که قرار است به‌عنوان اهل‌بیت حاکمیت کل جامعه را به دست بگیریم که از دیدگاه امام ممکن نیست. بلکه موضع‌گیری سیاسی ازاین‌جهت که قرار است یک نظام اجتماعی بر محور سنت پیامبر (ص) با همان معیارها و با انسجام درونی کامل بر محور اصول و عقاید صحیح و قرآنی بنا شود. اگر قرار است اعاده دولت اهل‌بیت شود تنها از طریق این حرکت سیاسی ممکن است.

اگر این نظریه درست باشد دو بال سیاسی و اعتقادی و فکری دارد. بعد سیاسی آن به معنای مبارزه با حاکمیت نیست بلکه مبارزه برای پیدا کردن ظرفیت اجتماعی شیعه است. فضایی ایجاد شود که دولت در سایه شکل بگیرد و قواعد شکل‌گیری این دولت پنهان یک مناسبات خاص سیاسی است. امروزه در اندیشه سیاسی این نوع مدیریت سیاسی تعریف خاص دارد.

امام سجاد (ع) قواعد شکل دادن به یک دولت پنهان را کاملاً رعایت می‌کنند ولی با این شاخص‌ها نه با شاخص به دست گرفتن حاکمیت سیاسی.

سخنان افرادی مانند دکتر شریعتی مانند همان نگاه انقلابی است. او الگویی از بیرون دارد و می‌خواهد در تاریخ نشان دهد. به خاطر این است که برخی گزاره‌ها را قلع‌وقمع می‌کند. این است که تحلیل‌های او تا خطبه حضرت زینب تمام می‌شود. در دوره انقلابی گری حاکمیت فکر چپ در ایران و بحران سیاسی در ایران از این حرف‌ها زیاد زده شد. از آن‌طرف نیز عده‌ای گفتند که امام سجاد (ع) کاری به سیاست نداشت؛ که ما هر دو نظر را قبول نداریم.

کتاب جهاد امام سجاد (ع) نوشته سید محمدرضا جلالی دچار این مشکل است؛ یعنی ایشان در مقابل کسانی که نظریه فکری فرهنگی خالص را مطرح می‌کنند در تئوری می‌گوید امام جهاد سیاسی کردند و امتداد همان حرکت است ولی اگر کسی کتاب را دنبال می‌کند می‌بیند ایشان در همان ابتدا از این موضع عقب می‌نشیند. یک چنین فرو کاهشی خطرناک است که ادعای اولیه جهاد سیاسی با همان انگاره‌ها و شاخص‌ها باشد و زمانی که می‌خواهد وارد تحلیل شود از مدعا فروتر رود و یک جیز دیگری ادعا کند.

خیزی که ایشان در ابتدای کتاب برمی‌دارد جهاد سیاسی است. ولی در مقام تبیین تئوری و در جایگاه بررسی اسناد نظر خود را تغییر می‌دهد. من چنین تعبیری را دوست نمی‌دارم ولی این کتاب، کتاب خوبی است.

هیچ اماره و نشانه‌ای برای برپایی دولت اهل‌بیت با معیارهایی که ائمه داشتند وجود نداشته است. این شرایط حتی تا زمان امام صادق نیز ادامه پیدا می‌کند. حتی در این زمان که بحران حکومت به وجود می‌آید حضرت بر این مسیر حرکت می‌کنند و مسأله براندازی حکومت را در کل قدرت جامعه اسلامی به‌عنوان اولویت اول قبول ندارند.

امام سجاد (ع) جامعه سیاسی را بر محور اعتقادات شیعه بنا کردند و جامعه اعتقادی شیعه را امام باقر درست کردند. این نکته در مطالعه اسناد بسیار مهم است. عقاید و اندیشه‌ها هدف اصلی و محوری امام سجاد (ع) نیست زیرا بدون این ظرفیت سیاسی امکان انتشار اعتقادات وجود ندارد.

حضرت چه موضع سیاسی را اتخاذ می‌کنند؟
یاد داشته باشیم در این زمان اموی‌ها، خوارج و خط کوفه و عثمانی‌ها و ضد عثمانی‌ها تا درون شیعی مانند حرکت محمد حنفیه وجود دارد.

حضرت در برابر این‌ها دو حرکت انجام می‌دهند:
1.    علاوه بر این‌که همراهی نمی‌کنند بلکه طوری رفتار می‌کنند که دیگران، حضرت را منسوب به این‌ها ندانند. کاملاً فاصله‌گذاری می‌کنند و هر جا احساس می‌کنند فضا به‌گونه‌ای است که حضرت را داخل در یکی از این گروه‌ها تعریف می‌کنند به‌شدت تکذیب می‌کنند. این حرکت تعجب نزدیکان امام را نیز برمی‌انگیزد. این‌یکی از پایه‌های دولت پنهان است که فاصله‌گذاری خود را حرکت‌های اطراف انجام می‌دهند.
2.    بنای معارضه با هیچ‌کدام از این حرکت‌ها را نمی‌گذارند. هر جا نقطه تقابل آشکار می‌شود حضرت با یک ترفند خودشان را از نقطه تقابل جدا می‌کنند.

کسی باید دوره زندگی حضرت را بررسی کند خود این حرکت را نوعی هوشمندی می‌بیند. تصویر ما از امام سجاد (ع) واقعی نیست. بقیه السلف خاندان وحی است. به محمد حنفیه احترام می‌گذارند ولی فاطمی نیست. اگر بخواهید مقام امام سجاد (ع) را بدانید واقعه حره را نگاه کنید. یک جوان 24 ساله جایگاهی دارد که چند صد خانواده را امان می‌دهد. خانواده مروان بن حکم نقطه تضاد در واقعه حره هستند و حضرت آن‌ها را پناه می‌دهند. وقتی مسلم بن عقبه وارد مدینه می‌شود با پیام از یزید نزد حضرت می‌آید.

این پیام دوگانه است؛ یکی این‌که با همه‌کس کار داشته باش غیر از علی بن الحسین و دیگری این‌که از همان اول به‌قصد امام سجاد (ع) از شام حرکت کرد. هر دو حالت در تاریخ ذکر شده است. هر کدام از این‌ها باشد نشان می‌دهد که امام سجاد (ع) دارای موقعیت و مکانت جدی است.

وقتی مختار قیام را شروع می‌کند اولین نامه را به امام سجاد (ع) می‌نویسد و وقتی ناامید می‌شود سراغ محمد بن حنفیه می‌رود. ایشان نماینده خاندانی است که منسوب به پیامبر (ص) است. به بنو حسن که می‌رسند عددی به‌حساب نمی‌آیند و علی بن الحسین محور هستند.

بنابراین کسی این دوره تاریخی را مطالعه کند و شخصیت امام سجاد (ع) را مطالعه کند و حوادث را مطالعه کند و ببیند شخصی در این دوران است که منسوب به هیچ جریانی نیست. این نشان‌دهنده هوشمندی امام سجاد (ع) در رفتار اجتماعی و سیاسی است. شخصیت باشی و جامعه از تو توقع داشته باشد و جامعه نیز دچار بحران شده باشد به‌گونه‌ای که یک رهبر سیاسی هوس می‌کند حرکتی صورت دهد امام سجاد (ع) از هرگونه حرکتی که نشان‌دهنده تقابل با حاکمیت باشد پرهیز می‌کند.

ان شاء الله جلسه آینده مرور حوادث تاریخی می‌کنیم و وارد نظریه و شواهد می‌شویم.

 

برای دریافت فایل صوتی نشست، اینجا را کلیک کنید!

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید