w w w . a h l e b a i t p e d i a .com
دانشنامه اهل بیت
حدیث

محمد صادق غلامی / با همکاری میثم امینیان

به گزارش سایت دانشنامه اهل بیت (ع) سی و هشتمین نشست تاریخ کلام امامیه با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی سبحانی در بنیاد فرهنگی امامت برگزار شد.

 

آنچه در ادامه می آید مشروح این جلسه است:

 

مروری بر مباحث گذشته:

 

مقدمه دومی که قرار شد قبل از ورود در جزئیات اندیشه کلامی امامیه دراین دوره موردبررسی قرار گیرد نگره امام سجاد (ع) نسبت به سیاست و فقه سیاسی و تطبیق آن بر شرایط و وضعیت عصر خودشان بود.

 

از اهمیت نگره سیاسی قبلاً صحبت کردیم و ان شاء الله از این جمع‌بندی نیز در بحث تحلیل تاریخ کلام استفاده خواهیم کرد. ابتدا اسناد و اطلاعات را در دو بخش مرور می‌کنیم و بعداً جمع‌بندی این بحث را تحت ع نوان نظریه سیاسی امام سجاد (ع) و تطبیقش در دوران امامت 35 ساله حضرت را عرض می‌کنم.

 

نسبت به مواضع سیاسی امام عرض کردیم که در دوره امامت ایشان یکی از حساس‌ترین و پرتلاطم‌ترین شرایط سیاسی تاریخ اسلام رقم می‌خورد. دوره‌ای که قدرت‌های مختلف جهان اسلام پس از عاشورا به دنبال تحکیم مواضع خودشان و گرفتن قدرت و سهم خودشان از خلافت اسلامی هستند.

 

در تمام این حوادث یک ویژگی مشترک را در رفتار امام سجاد (ع) می‌بینیم و آن عدم اعلام رسمی همراهی بااین‌حال جریانات بود و همچنین هر جا احساس شود که آن جریان می‌خواهد از امام استفاده کند حضرت تبری می‌کنند و خط خودشان را از آن جریان جدا می‌کنند این سیاست مشترک امام در کل این حوادث ست.

 

بعد خواهیم گفت این سیاست عملی برگرفته از یک نگره عملی و یک طرح برای شکل‌گیری جامعه شیعه در درون امت بزرگ اسلامی است.

 

موضع امام سجاد در برابر واقعه حره

 

اشاره کردیم که اولین واقعه‌ای که پس از عاشورا اتفاق می‌افتد واقعه حره است و موضع امام را گفتیم؛ که هم نسبت به قیام‌کنندگان این واقعه موضع بی‌تفاوتی دارند. بلکه خاندان بنی‌امیه را به‌گونه‌ای تحت پوشش قرار می‌دهند؛ و به‌عکس وقتی مسلم بن عقبه وارد مدینه می‌شود حمایت حضرت از قیام‌کنندگان را شاهد هستیم.

 

حاصل قضیه نیز در تاریخ منعکس است. برخوردی که مسلم با امام سجاد (ع) می‌کند نشان می‌دهد که حضرت در یک موضع بی‌طرفی کامل قرار دارند و حکومت بنی‌امیه نسبت به امام هیچ احساس خطری نمی‌کند.

 

موضع امام سجاد در برابر قیام توابین

 

به دنبال واقعه حره، قیام توابین رخ می‌دهد. اشاره کردیم که در این قیام نیز هیچ‌گونه نسبتی میان امام و قیام‌کنندگان دیده نمی‌شود. حادثه سوم قیام مختار است. در قیام مختار حضرت تعاملی با کل حوادث این دوره دارند که این اصل کلی به نظر ما محفوظ می‌مانند. اصل بی‌طرفی و عدم اجازه به سوءاستفاده رقیب از شرایطی که امام در آن قرار دارد.

 

موضع امام سجاد در برابر قیام مختار

 

در واقعه مختار اختلاف‌نظر وجود دارد ولی موضع امام در برابر قیام مختار محل اختلاف میان علمای شیعه است و یک نگره ثابتی وجود ندارد. یک اعتقاد قدیمی وجود دارد که امام از مختار حمایت سیاسی می‌کنند و این حمایت را با یک نوع تقیه و پوشش سیاسی همراه می‌کنند. در میراث امامیه نیز به‌گونه‌ای بازتاب پیدا کرده است و افراد زیادی آن را نقل کرده‌اند. روایاتی به سود این نظریه گفته‌شده است و بزرگانی از علمای شیعه صریحاً گفته‌اند که این قیام با اذن امام سجاد (ع) بوده است. مثلاً مرحوم مامقانی می‌نویسد: فان سلطنته برخصه من الامام.

 

مرحوم خویی بااحتیاط بیشتر با این ماجرا برخورد می‌کند ولی تمایل دارند بگویند که مختار از نظر سیاسی با امام در ارتباط است: و یظهر من بعض الروایات ان هذا کان باذن الخاص من الامام. خود قیام یک اذن خاص داشته است.

 

تعبیری از ابن نما وجود دارد. نقل اصلی او همان چیزی است که همه گفته‌اند که وقتی گروهی نزد محمد آمدند و از او حرف دوپهلو شنیدند و به کوفه برگشتند و تائید کردند. ابن نما به اینجا که می‌رسد می‌نویسد: رویت عن والدی: از پدرش نقل می‌کند که وقتی این گروه به مدینه رفتند محمد بن حنفیه به این‌ها گفت: قوموا الی امامی و امامکم علی بن الحسین به سراغ علی بن الحسین که امام من و امام شما است بروید. این‌ها نزد امام سجاد (ع) رفتند که ظاهرش این است که محمد بن حنفیه نیز آمده است. هرچند تعبیر روایت روشن تعبیری دارد که: یا عم لو ان عبدا زنجیا تعصب لنا اهل البیت لوجب علی الناس محاضرته. ای عمو جان! گر یک بنده زنگی هم برای ما اهل‌بیت (ع) تعصب به خرج بدهد و برای حمایت از ما بیاید بر مردم واجب است که او را حمایت کنند. در ادامه می‌فرماید: لقد ولیتک هذا الامر فاصدع ما شئت. تو را در حمایت از قیام مختار ولایت می‌دهم و هر کاری می‌خواهی بکن؛ یعنی می‌خواهند بگویند امام به محمد حنفیه ولایت دادند. این هیچ سند تاریخی ندارد.

 

تمام گزارش‌های تاریخی چنین تأییدی بر این نظریه به دست نمی‌دهد.

 

امام سجاد (ع) در سه مرحله با قیام مختار برخورد می‌کند:

 

1-     تائید: آغاز قیام است و نسبت به خونخواهی پدرشان و شهدای کربلا حمایت می‌کنند. قرائن حمایت نیز وجود دارد و در کتب تاریخی فریقین نیز آمده است. زمانی که سر عبیدالله می‌آید حضرت تائید می‌کنند. بنا بر یک نقل بیست هزار درهم مختار را می‌پذیرند و خانه عقیل و بنی هاشم را که خراب‌شده بوده می‌سازند. گاهی اوقات تعابیری یا از خود امام سجاد (ع) نقل شده که مثلاً وقتی سر عبیدالله آمد حضرت سجده کردند و برای مختار دعا کردند. پس از ا مام سجاد از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نیز روایت در تائید قیام مختار داریم. حتی وقتی پسر مختار نزد امام صادق (ع) می‌آید و می‌گوید که مردم نسبت به پدر من بدگویی می‌کنند و منظورش از مردم شیعیان است امام در جواب می‌فرمایند: نه مختار برای خونخواهی قیام جد ما آمد و ازاین‌جهت مورد تائید ما است.

 

2-     زمانی که مختار حکومت را به دست می‌گیرد و مسأله از خونخواهی فراتر می‌رود. مختار هیئت می‌فرستد که به نام محمد بن حنفیه بیعت بگیرند. از این به بعد تمام قرائن تاریخی نشان می‌دهد که نه‌تنها حضرت همراهی نمی‌کنند بلکه به گونه‌های مختلف عدم رضایت خود را نشان می‌دهند.

 

3-     تکذیب مختار: از زمانی که بقیه شیعیان با قیام مختار همراه می‌شوند و قضیه بالا می‌گیرد وقتی به مدینه می‌آیند که موافقت حضرت را بگیرند حضرت به مسجد رفتند و رسماً اعلام کردند که مختار بر ما دروغ می‌گوید.

 

مختار به دلیل این‌که کمر بنی‌امیه را شکسته است حتماً هجمه و بار اتهام به‌سوی او نشانه رفته است ولی این‌که این اسناد را همگی دروغ بدانیم سازگار با واقعیت نیست.

 

می‌شود گفت هرچه زمان به سمت پس از حوادث قیام مختار پیش می‌رود موضع امام سجاد (ع) نسبت به این قیام تندتر و موضع‌گیری کامل‌تر است.

 

سؤال این است که آیا نگره سیاسی امام سجاد (ع) اقامه حکومت و حذف خلافت را مدنظر دارد یا نه؟ ما می گوییم هیچ عکس‌العملی نسبت به قیام مختار که تائید کننده این مطلب باشد وجود ندارد بلکه بالاتر از آن، تکذیب مختار از سوی امام نقل شده است.

 

من نگاه کاملاً تاریخی دارم. ما هستیم و اسناد تاریخی. هیچ سندی نشان نمی‌دهد که امام سجاد (ع) قیام مختار را تائید کرده باشند الا خونخواهی در آغاز حرکت.

 

این نکته را نیز اضافه کنم. زمانی که قیام مختار شکل می‌گیرد و مختار به‌عنوان قدرت سیاسی تلقی می‌شود اگر قرار است امام سجاد (ع) تائید کنند همین‌جا است. بعد از جنگ موصل تمام شرایط برای قدرت سیاسی مختار فراهم می‌شود. هیچ تأییدی از سوی امام وجود ندارد بلکه تکذیب امام مربوط به همین مرحله است. ان المختار یکذب علینا یا کذب المختار علی علی بن الحسین

 

مگر مختار چه کرده که یکذب علینا؟ مختار از اول می‌گوید برای خونخواهی آمده‌ام. از زمانی که قدرت تشکیل می‌دهد و به اهل‌بیت (ع) نسبت می‌دهد تعبیر یکذب علینا می‌آید. نوع انتقاد امام نیز معنادار است. حضرت از نسبت قیام مختار به خودشان انتقاد می‌کنند. هدف امام فاصله‌گذاری میان خودشان و همه حرکت‌هایی است که بنام و به ظرفیت‌های شیعه صورت می‌گیرد. نقل تاریخی مؤید این است که حرکت مختار ربطی به علی بن الحسین ندارد. ما نسبت به حرکت‌های مختار اعتراض داریم.

 

آنجایی که بیست هزار درهم دوم می‌آید که بعد از استقرار کامل قدرت مختار است. زمانی که نزد محمد حنفیه رفتند. بلاذری نقل می‌کند که امام سجاد (ع) نزد محمد حنفیه رفت و او را از پذیرفتن این مال نهی کرد. نه‌تنها خودشان نپذیرفتند بلکه محمد حنفیه را از پذیرش این مال نهی کردند. محمد نیز نپذیرفت و به‌گونه‌ای تائید کرد که پای مختار نیز محکم‌تر شد؛ یعنی شعار مهدویت محمد حنفیه از این دوره محکم‌تر شد؛ زیرا محمد حنفیه احساس کرد آن دولت موعود در حال نزدیک شدن است و. یک نوع تائید بیشتر کرد. همان‌جا امام سجاد (ع) نهی کردند که نپذیر. در مسجد مدینه رفتند و آنجا فرمودند که مختار بر ما دروغ می‌گوید.

 

درست دو موضع مخالف دارند. امام سجاد (ع) از آغاز موافقت بیشتر دارند و محمد حنفیه کاملاً بی‌طرف است. هرچه دولت شکل می‌گیرد محمد حنفیه بیشتر تائید می‌کند زیرا فقه سیاسی او این را اقتضاء می‌کند ولی امام سجاد (ع) به‌مرورزمان بیشتر دولت مختار را رد می‌کنند و فاصله‌گیری می‌کنند.

 

سؤال: در قیام مختار هیچ جا نامی از امام سجاد (ع) برده نمی‌شود تا کذب بر امام سجاد (ع) باشد.

 

مختار از ابتدا از امام سجاد (ع) ناامید است ولی این مسلم است که از شروع حرکت تمام تکیه خود را بر محمد حنفیه می‌گذارد. منظور امام سجاد (ع) از یکذب علینا مسأله امامت است. چرا محمد بن حنفیه موردتوجه مختار است زیرا تنها کسی است که می‌تواند امامت از اهل‌بیت (ع) را با خود همراه داشته باشد. اگر محمد بن حنفیه خودش به میدان می‌آید و دائم از دولت آل البیت سخن می‌گوید همه مسأله امامت است. حضرت می‌بینند نسبت به امامت اهل‌بیت (ع) یک طرح و نقشه‌ای پیاده می‌شود و جامعه شیعه در قالب این طرح به سمت دیگری می‌رود و امام چنین موضعی از خود نشان می‌دهند.

 

البته تئوری سیاسی محمد حنفیه این است که برای گرفتن قدرت نباید اقدام سیاسی کرد و معتقد است دولت آل البیت بدون هیچ خونریزی خودش می‌آید و این دقیقاً پس‌زمینه ذهنی نظریه مهدویت در آن دوره تاریخی است. این غیر از مختار است که با یک حرکت سیاسی جامعه شیعه را در قلب منازعات سیاسی فرومی‌برد و این ظرفیت را از بین می برد. حضرت با محمد حنفیه برخورد نمی‌کنند ولی فاصله‌گذاری با او را صورت می‌دهند.

 

جریان سوم بنو حسن است و حضرت نسبت به آن‌ها نیز همین موضع در برابر محمد حنفیه را دارند. حرکت سیاسی آن‌ها را نه رد و نه تائید می‌کنند ولی سعی می‌کنند جامعه شیعه متفرق نشود.

 

سؤال: آیا می‌توان گفت که قیام توسط شیعیان از نظر امام سجاد (ع) اشکال داشته است؟

 

آن چه از اسناد تاریخی می‌بینیم این است که تا این مقدار که برای خونخواهی امام حسین (ع) است مورد تائید است ولی قیام برای تشکیل حکومت مورد تائید امام سجاد (ع) نیست. مختار چه کذبی علیه اهل‌بیت (ع) دارد که امام این‌گونه می‌فرمایند؟ تنها کذبش ادعای حکومت در انتساب به اهل‌بیت (ع) است.

 

ابن سعد نقل می‌کند که حضرت در باب کعبه ایستاده بودند ان علی بن الحسین قام علی باب الکعبه یلعن علی مختار فقال له رجل یا ابالحسن لم تسبه و انما ذبح فیکم. چرا او را لعن می‌کنی؟ درحالی‌که او در راه شما کشت. حضرت فرمودند: انه کذابا یکذب علی الله و علی رسول (ص) ه. وقتی مختار مهدویت را بر محمد حنفیه تطبیق می‌کند تکذیب بر خدا و رسول (ص) است. وقتی سراغ ابراهیم آمد و خواست او را با خود همراه کند نامه‌ای که آورد من مهدی بود. در همان قضیه تابوت و این‌که وحی می‌آید و این‌که هرکسی که خبرهای آینده را می‌دانست را پیدا می‌کرد و اخبار آینده را بر شرایط خودش تطبیق می‌داد همه این‌ها تکذیب بر خدا و رسول (ص) است.

 

سؤال: اگر از ابتدا قصد تشکیل حکومت داشتند پس تائید امام چه معنا دارد؟

 

آن چه در آغاز اتفاق می‌افتد این است که گروهی از شیعیان از قاتلین سید الشهداء انتقام می گیرند. حضرت چه موضعی می گیرند؟ می‌پذیرند.

 

قیام مختار دو چهره دارد: یک چهره خونخواهی است که اتفاقاً این چهره در تاریخ اهل سنت نمود پیدا کرده است. او کسی است که اشراف کوفه را از بین می برد و حقد این‌ها نسبت به مختار ازاین‌جهت است. این چهره خونخواهی نمی‌تواند موردتکذیب امام سجاد (ع) و شیعیان قرار بگیرد. شاید بگوییم بخشی از پروژه امام سجاد (ع) است و شاید می‌خواهند بگویند که ما اگر ساکتیم ولی قادریم که برخورد کنیم و این ظرفیت را داریم.

 

چهره دوم این حرکت که به‌تدریج خودش را نشان می‌دهد حکومت است. وقتی بیت‌المال کوفه را گرفتند قبل از جنگ موصل هنوز عبدالله بن زبیر امید دارد که مختار بیعت کند. او هنوز پیغام برای او می‌فرستد. زمانی که مختار قدرت سیاسی به دست می‌آورد ناامید می‌شود. عرض من این است که امام با چهره دوم هیچ موافقتی نشان ندادند.

 

پیش‌بینی حضرت این است که هرگونه حرکتی به نتیجه مطلوب نمی‌رسد. در این میان اگر گروهی برای خونخواهی اقدام کند رد نمی‌کنند. از زمانی که مختار این پروژه را به‌عنوان رهبری جامعه شیعی و تشکیل نظام ادامه می‌دهد مخالفت حضرت شروع می‌شود.

 

سؤال: بالاخره برای خونخواهی نیز در ابتدا کوفه را تصرف می‌کنند و حکومتی تشکیل می‌دهند.

 

در همان زمان نیز شرفا و سران بنی امیه در کوفه هستند. هنوز عمر بن سعد در کنف حمایت مختار است. یادتان نرود که اعتراضاتی که شیعیان مخصوصاً موالی به مختار می‌کنند این است که چه شد؟ تو که وعده دولت علی بن ابیطالب دادی راحت در شهر رفت‌وآمد می‌کنند.

 

مدعای بنده این است که امام سجاد (ع) نسبت به حرکت سیاسی مختار در تشکیل حکومت مخالف هستند. موضع محمد بن حنفیه را نیز تحلیل کردیم. گروه سوم بنوحسن هستند که موضع آن‌ها را خواهیم گفت. تکلیف ابن عباس در این مرحله روشن است و در مدینه می‌ماند و موضع سیاسی ندارد و در طائف ساکن می‌شود.

 

در ادامه قیام مختار نیز همین روش امام سجاد (ع) را می‌بینیم. در قیام ابن اشعث درست است که رهبر قیام در آغاز اموی است ولی وقتی به کوفه برمی‌گردد و حرکت سیاسی را شروع می‌کند قرائن نشان می‌دهد که در بدنه قیام ابن اشعث شیعیان و متمایلان به اهل‌بیت (ع) هستند؛ مثلاً کسی مانند کمیل یکی از رهبران این قیام است. گزارش‌هایی که از داخل این قیام شده است این است که خطبه‌های امام علی (ع) در بین این‌ها خوانده می‌شد. وقتی رهبران آن‌ها می‌خواستند صحبت کنند استناد به کلام امام علی (ع) می‌کردند. میدانید که اشعریونی که بعداً به قم هجرت کردند در ابتدا تمایلات شیعی نداشتند ولی در نسل دوم شیعه هستند و از یاران امام صادق (ع) می‌شوند. این‌ها یکی از پایه‌های قیام اشعث هستند.

 

حرکت‌های سیاسی که در تقابل با خلافت بنی امیه است به‌عنوان حرکت سیاسی مورد تائید حضرت نیستند. نسبت به حکومت که بنی‌امیه است تمام مواضع حضرت روشن است و این اصل وجود دارد که به حکومت نشان دهند که ما تخالفی با حکومت نداریم و بنایی بر براندازی حکومت نداریم. در عین حال نشان می‌دهند که با شما همراهی نمی‌کنیم و هر جا این همراهی است ارتباط را قطع می‌کنند. ایشان نشان می‌دهند که در عین داشتن قدرت، بنای تقابل با حکومت را نداریم.

 

نگاه حکومت نیز همین است. در جمع‌بندی که از شخصیت حضرت در مصادر نخستین شده است به‌گونه‌ای رابطه حضرت را با مروان و عبدالملک ترسیم می‌کنند که گویای این نکته است. تعبیر زهری این است: کان زهری اذا ذکر علی بن الحسین قال کان اقدس اهل‌بیته و احسنهم طاعه و احبهم الی مروان بن حکم و عبدالملک مروان.

 

وضعیت زهری روشن است. شاگرد حضرت است و عبدالملک مروان او را مصادره می‌کند و عالم درباری می‌شود. تعبیر او این است که امام متدین‌تر از همه اهل‌بیتش است و موضع‌گیری سیاسی ندارد و مروان و عبدالملک کاملاً او را دوست می‌دارند و با او تضادی ندارند. برخلاف سایرین. این برداشت شخصی است که از صحنه روایت می‌کند. این در حالی است که حکومت هم مراقبت شدید نسبت به حضرت دارد یعنی می‌داند ایشان در یک حرکت حساب‌شده در یک موضع مخالف قرار دارد. این «احبهم الی ...» معنایش این نیست که رابطه دوستانه‌ای باشد. این در حالی است که خود عبدالملک مروان چند نوبت حضرت را احضار می‌کند و کاملاً روشن است که جاسوسان امام و ارتباطات ایشان را مراقبت می‌کنند. از طرف دیگر حضرت معارضه‌ای با حکومت نیز نمی‌کنند. یک معارضه اجتماعی که با مراقبت کامل از سوی امام صورت می‌گیرد.

 

حکومت مروانیان نسبت به امام سجاد (ع) این دو موضع را دارند:

 

1-     از موضع حضرت می‌ترسند و می‌دانند که ایشان در جایگاهی است که جریان بالقوه سیاسی را رهبری می‌کند.

 

2-     برداشتشان از موضع حضرت یک معارض علنی سیاسی نیست.

 

ابن عساکر روایتی را در تاریخ دمشق از ابونعین اصفهانی با سند نقل می‌کند و نشان می‌دهد که حکومت هیچ‌گونه نشانه تعارض از حضرت پیدا نمی‌کند. یک سری اسناد نیز نشان می‌دهد که حکومت، حضرت را زیر نظر دارد.

 

روایت این است: عن ابن شهاب زهری قال شهد علی بن الحسین یوم حمله عبدالملک بن مروان من المدینه الی الشام روزی که عبدالملک می خواست حضرت را از مدینه به شام ببرد من در مدینه بودم و دیدم که زنجیر به‌پای حضرت سنگینی می‌کند و وکل به حفاظا فی عده گروهی نیز نگهبان هستند فاستاذنت فی التسلیم علیه و التودیع له از این حفاظ خواستم که اجازه بدهند به حضرت سلامی کنم و با ایشان خداحافظی کنم فاذنوا لی فدخلت علیه و هو فی قبه و الاقیاد فی رجلیه و الغل فی یدیه فبکیت و قلت وددت انی مکانک اظهار نگرانی کردم و گریه کردم. با حضرت صحبت کردم. حضرت فرمودند: اما لو شئت ما کان اگر بخواهم همه این‌ها را برمی‌دارم. ثم اخرج یدیه من الغل حضرت د ست خود را از غل و زنجیر بیرون آوردند و گفتند یا زهری لعجزت معهم علی ذا منزلین من المدینه تا دو تا منزل به همین وضعیت با آنها می‌روم. زهری می‌گوید چهار شب گذشت تا این‌که دیدیم نگهبانان امام سجاد (ع) به مدینه برگشتند و به دنبال حضرت گشتند. یکی از کسانی که سؤال کردند من بودم. داخل یکی از منزل‌ها رفتیم و شب خوابیدیم و صبح که بیدار شدیم دیدیم زنجیر هست و علی بن الحسین نیست.

 

این قسمت شاهد من است که حکومت مراقب حضرت است و ایشان را اذیت می‌کند قال الزهری فقدمت بعد ذلک علی عبدالملک بن مروان فسئلنی عن علی بن الحسین فاخبرته حدس من این است که آن واقعه متعلق به ابتدای حکومت است و این قسمت مربوط به زمانی است که زهری به شام می‌رود و بساط حدیث سازی را تشکیل می‌دهد. می‌گوید او از علی بن الحسین پرسید و من نیز خبر دادم.عبدالملک مروان می‌گوید: همان روزی که نگهبانان او را گم کردند خود علی بن الحسین نزد من آمد و گفت: من و تو چه خورده حسابی با هم داریم؟ فقلت اقم عندی به او گفتم که می‌خواستم تو را به شام بیاورم و در مدینه نباشی علی بن الحسین گفت که من از مدینه خارج نمی‌شوم. زهری به عبدالملک می‌گوید: علی بن الحسین آن طوری که تو فکری می‌کنی نیست. او مشغول کار خودش است. تصور تو این است که او کار سیاسی می‌کند. عبدالملک نیز گفت: کار خوب همین است که مشغول باشد و کاری به ما نداشته باشد.

 

جمع بندی

 

 

می‌خواهم جمع‌بندی کنم و به طرح اقوال برسم.

 

حضرت همان کاری را می‌کنند که نسبت به سایر قیام‌ها انجام می‌دهند یعنی موازنه منفی و نفی هرگونه ارتباط با قیام‌ها. وقتی عبدالملک مروان قدرت می‌گیرد محمد حنفیه با او یک پیمان سیاسی می‌بندد و به او می‌گوید که به شیعیانش کاری نداشته باشد و آن‌ها نیز با او کاری نداشته باشند و مرحمت او را نیز می‌پذیرند.

 

تحلیل بیرونی در مورد امام سجاد (ع) این است که حاکمیت موضع منفی نسبت به ایشان ندارد ولی واقعیت این است که حاکمیت ایشان را یک عنصر نامطلوب می‌داند.

 

 برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا را کلیک کنید!

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید