w w w . a h l e b a i t p e d i a .com
دانشنامه اهل بیت
حدیث

محمد صادق غلامی / با همکاری میثم امینیان

 

به گزارش دانشنامه اهل بیت (ع)، سی و نهمین نشست تاریخ کلام امامیه با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی سبحانی در بنیاد فرهنگی امامت برگزار شد.

مروری بر مباحث جلسه گذشته

در رابطه با فقه سیاسی امام سجاد (ع) صحبت کردم و عرض کردم که برای برداشت و تحلیل درست ازنظریه سیاسی آن حضرت به دو محور می‌توانیم اشاره و مراجعه کنیم: یکی رفتار سیاسی آن بزرگوار است که در جلسه گذشته بررسی کردیم و بخشی دوم به گفتار و مواضع رسمی و مستقیمی که حضرت نسبت به مسائل سیاسی زمان گرفتند.

هدف ما از این بحث این است که راهبرد سیاسی آن حضرت را در مواجهه با شرایط زمان درک کنیم و حرکت فکری و فرهنگی ایشان را تبیین کنیم.

در بخش اقوال و مواضع گفتاری صریح ایشان در حوزه مناسبات سیاسی زمان اطلاعات پراکنده‌ای وجود دارد که در تحلیل تاریخی باید کنار هم قرار داده شود و البته از سیره سیاسی ایشان نیز بهره گرفته شود و آن مؤلفه‌ها توضیح داده شود.

بررسی روایت وصیت

بحثم را با یک نکته‌ای آغاز می‌کنم و آن وصیتی است که در غیبت نعمانی آمده است که از امام سجاد (ع) نقل شده است. ایشان فرموده‌اند. الوصیه نزلت من السماء علی رسول الله کتابا مختوما

داستان این است که یک وصیتی به‌صورت مهرشده از آسمان آمد. در اینجا روایت دارد: و لم ینزل علی رسول الله کتاب مختوم الا الوصیه. غیر از این وصیت هیچ‌چیز مهرشده‌ای نیامد. هر چیزی که آمد بیان و مطالب صریح و روشن بود. این جند تا نقل دارد. این است که دوازده مهر داشت و هرکدام از جانشینان پیامبر (ص) یکی از مهرها که مربوط به خودشان بود را باز می‌کردند و می‌دیدند چه وظیفه‌ای دارند و بر اساس آن عمل می‌کردند.

در روایت دارد که امام علی (ع) خاتم اول را برداشتند و بر اساس آن عمل کردند. همین‌طور امام حسن (ع) چنین کاری کردند. امام حسین (ع) نیز خاتم را باز کردند: فوجد فیه ان قاتل و اقتل و تقتل. اگر با تو قتال کردند تو بجنگ و کشته می‌شوی. واخرج بقوم للشهاده با یک گروهی برای شهادت برو لا شهاده لهم الا معک شهادت این گروه تنها با تو است.

شاهدم از اینجا به بعد است: ففعل. حضرت چنین کرد. ثم دفعها الی علی بن الحسین ففتح علی بن الحسین الخاتم الرابع فوجد فیه ان اطرقن و اسکت لما حجب من العلم. حضرت خاتم را که باز کردند در آن دیدند که آمده است: دیدند که نوشته است سکوت کن و از قیام علنی پرهیز کند. دوم این است که از علوم و معارف حقیقی نیز سکوت کن. برنامه نشر حقایق نیز نداری.

دنباله‌اش این است: ثم دفعها الی محمد بن علی و فتح الخاتم الخامس فوجد فیه ان فسر کتاب الله و صدق اباک و ورث ابنک العلم و اصطنع الامه. این بخش دوم را همین‌جا بگوییم. وقتی امام سجاد (ع) این وصیت را به امام باقر (ع) دادند داخلش این‌ها بود. دستور این است که کتاب خدا را تفسیر کن. قبلاً گفتیم دوران امام باقر (ع) دوران جامعه سازی اعتقادی است. محور جامعه سازی اعتقادی تفسیر قرآن و تصدیق خط امام سجاد (ع) است؛ یعنی کاری که تو می‌کنی در ادامه کاری است که پدرت انجام داده است. کار انبیاء نیز همین است و رسالت پیامبر (ص) قبلی را تصدیق می‌کنند و آن را ادامه می‌دهند.

تفسیر قرآن را بگو یعنی نگفته‌ها را شروع به گشودن کن ولی کار اصلی توسعه علم بر عهده فرزند تو است و باید به او منتقل کنی. دستور بعدی این است که امت را بساز. جامعه سازی اعتقادی بر این پایه‌ها استوار است.

و قل الحق فی الخوف حقایق را در حالتی که احساس امنیت می‌کنی بگو و لا تخش الا الله و از هیچ‌کس جز خدا نترس.

کاری ندارم که این روایت است یا نه؟ به سندش نیز کار ندارم؛ هرچند در غیبت نعمانی و کافی نیز آمده است. کل این محتوا گویای فلسفه تاریخی است که ائمه اجرا کردند. حداقل شرح تاریخی آن اتفاق است.

بنابراین امام سجاد (ع) مأمور به دو کار هستند:

1-      تقیه در قیام علنی

2-      تقیه در بیان علوم حقیقی و حقایق الهی

کار امام بعدی است که این‌ها را در شکل کلی ظاهر می‌کند و بر اساس تفسیر آن‌ها امت می‌سازد.

این عبارت گویای مفهوم تقیه در معنای دقیق خودش در سنت اهل‌بیت (ع) است. اساساً واژه تقیه و مفهوم آن از زمان امام سجاد (ع) آمده است و قبل از آن چنین مفهومی نداریم. حتی این مفهوم در عبارتی که ابونعین در حلیه الاولیاء از امام سجاد (ع) نقل می‌کند عین این واژه آمده است[i]: التارک للامر بالمعروف و النهی عن المنکر کنابذ کتاب الله وراء ظهره هرکسی که ترک امربه‌معروف و نهی از منکر کرده است مثل این است که کتاب خدا را پشت سر خود گذاشته است. الا ان یتقی تقاه کلید واژه تقوا در این دوره است که در سنت اهل‌بیت (ع) تبیین می‌شود و به‌عنوان مبنا قرار داده می‌شود. سؤال شد که و ما قیل تقاته تقاته به چه معنا است؟ حضرت فرمودند: یخاف جبارا عنیدا ان یفرط علیه او یتقی از یک سلطان جائر خشن می ترسد که یا از حد بگذراند و او را بکشد یا چنان بر او سرکشی کند که دیگر چیزی از سرمایه‌های او باقی نماند.

بررسی یک روایت مورد استناد برخی محققان در جهت اثبات مبارزه سیاسی امام

یک روایتی است که برخی از محققان ما وقتی به زندگانی امام سجاد (ع) رسیدند آن را شاهد گرفته‌اند و خواسته‌اند مبارزه و جهاد سیاسی امام سجاد (ع) را با آن ثابت کنند. اصلاً این روایت مربوط به امام سجاد (ع) نیست گرچه در تفسیر حبری به امام سجاد (ع) نسبت داده شده است. این روایت زیدی است. شاهد آن این است که در برخی کتب تفسیری زیدی این روایت به زید نسبت داده شده است. علاوه بر آن اگر کسی گفتمان امام سجاد (ع) را مفهوم شناسی کند می‌فهمد که این روایت مربوط به امام نیست.

راوی می‌پرسد: ثم اورثت الکتاب الذی اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم نفسه و منهم مقتصد و منهم سابق الی الخیرات باذن الله. از تفسیر این آیه از حضرت می‌پرسد. حضرت فرمودند: نزلت والله فینا ثلاث. امام سه بار می‌فرمایند که این آیه در مورد ما نازل شده است. راوی می‌پرسد: این سه گروه را در اهل‌بیت (ع) خودتان توضیح دهید. من فیکم الظالم لنفسه؟ فرمود: الذی استقرت حسناته و سیئاته و هو فی الجنه. آن‌هایی که هم گناه می‌کنند و هم حسنات دارند به بهشت می‌روند. قال الراوی: والمقتصد؟ فرمود: العابد لله فی بیته حتی یاتیه الیقین آن‌کسانی که در خانه می‌مانند و عبادت می‌کنند تا بمیرند. قلت: السابق بالخیرات؟ فرمود: من شهر سیفه و دعی الی سبیل ربه آن‌هایی هستند که شمشیر را آشکار می‌کنند و دیگران را به مبارزه دعوت می‌کنند.

در منابع مختلف این روایت به امام سجاد (ع) نسبت داده‌اند ولی هم گفتمان کاملاً نشان می‌دهد که این عبارت از امام سجاد (ع) نیست و هم این‌که در برخی کتب زیدیه به زید نسبت داده شده است.

این روایت با سیره عملی حضرت همخوانی ندارد. در بسیاری موارد افراد خدمت حضرت آمدند و امام آن‌ها را رد کردند. خود روایت نیز کاملاً تئوری بنوحسن است.

جمع این شواهد و قرائن به ما نشان می‌دهد که روایت از امام سجاد (ع) نیست.

دکتر صفری: مضمون این روایت فضل الله المجاهدین علی القاعدین است؛ یعنی قیام را تحسین می‌کنند ولی قعود را رد نمی‌کنند.

قعود را رد نمی‌کنند ولی یک تفسیر زمانی می‌کند. به تعبیر دیگر یک آیه قرآن را بر شواهد تطبیق می‌کند. معلوم است که این سؤال و جواب تفسیر از آیه نیست بلکه تطبیق آیه بر اساس شرایط زمان است. سؤال در این است که آیا این تفسیر زمانمند از آیه قرآن می‌تواند روایت امام سجاد (ع) باشد یا نه؟

دکتر صفری: ممکن است در تائید فعل امام حسین (ع) باشد و در حقیقت یک تقسیم‌بندی کلی از رفتار اهل‌بیت (ع) باشد.

نیم تواند چنین باشد؛ زیرا العابد فی بیته در مقابل من شهر سیفه است. تئوری بنو حسن را خواهم گفت که مؤلفه‌های کلیدی آن‌ها چیست؟ تئوری آن‌ها این است که «من ارخی ستره و لزم بیته لا یصلح للامامه» وقتی به سه گروه تقسیم می‌کند گروه مقتصد همین افراد هستند. این گفتمان نمی‌تواند گفتمان امام سجاد (ع) باشد. حضرت از خودشان دفاع می‌کنند. المقتصد دقیقاً به امام باقر (ع) اشاره می‌کند. اصلاً بنوحسن تمام اعتراضاتشان به امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) و امام صادق (ع) همین است که شما در خانه نشسته‌اید و کار علمی می‌کنید و خون ما ریخته می‌شود و ما را سپر خوبی برای خود می‌دانید. در زمان امام سجاد (ع) هرچند قیامی از سوی زیدیه صورت نمی‌گیرد ولی اصل طلب قیام وجود دارد.

تمام روایات رسیده از امام سجاد (ع) یک‌طرف و این روایت یک‌طرف است. این روایت بین اهل‌بیت (ع) سه گروه تقسیم‌بندی می‌کند که هرکدام در مقابل دیگری است.

بررسی تقیه

مفهوم تقیه برخلاف آن چیزی است که امروزه استفاده می‌شود. حتماً باید این مفهوم ازنظر تاریخی و میراثی به‌دقت مطالعه شود. این‌که حضرات ائمه فرمودند: التقیه دینی و دین آبائی ریشه مفهومی آن در اینجا است و در آینده در بحث نظریه کلامی امام سجاد (ع) خواهم گفت که تمام مفاهیمی که در زمان امام باقر (ع) تفهیم اولیه شده و در زمان امام صادق (ع) تفهیم مفسرانه شده است ویژگی واژگانی آن در میراث امام سجاد (ع) است ولی مکتوم و سربسته.

تقیه در دوران امام سجاد (ع) تبیین اولیه شده است و فرمودند: التقیه دینی و دین آبائی. معنایش این است که سکوت کنید و با مخالفین سازش کنید. سعی کنید اظهار علنی نکنید. آیا معنای این تعبیر همین است؟ ما معتقدیم بحث تقیه که بعد از عاشورا توسط امام سجاد (ع) پایه‌ریزی می‌شود یک چتر بزرگ راهبردی بر کل رفتارهای ائمه در جامعه شیعه است که چند مؤلفه دارد.

سؤال: این‌که می‌فرماید تقیه دین پدرانم است آیا با تئوری شما که امام سجاد (ع) را آغازکننده حرکت جدیدی می‌دانید منافات ندارد؟

ما در اینجا دو نگاه تاریخی و کلامی داریم. این یک اصل کلی است. در زمان امام علی (ع) نیز همین حرکت اجرا شد. 25 سال زندگی حضرت مصداق بزرگی از تقیه است ولی شرایطی که در زمان امام سجاد (ع) است در زمان امام علی (ع) نیز وجود نداشته است. سؤال این است که چرا از زمان امام سجاد (ع) این واژه به‌صورت گسترده استفاده می‌شود؟ زیرا شرایط آن وجود دارد. امام علی (ع) امید به بازگشت حکومت دارند این در حالی است که امام سجاد (ع) چنین امیدی ندارند. اگر امام علی (ع) در این شرایط واقع می‌شدند نیز چنین برخوردی می‌کردند.

سؤال: این‌ها مصداق داشته است؛ مثلاً امام در مورد نماز تراویح اقدام کردند و یا خطبه شقشقیه را در انتقاد از خلفا فرمودند.

تمام ائمه به دنبال اعاده حکومت هستند. هر موقع شرایط بازگشت حکومت پیامبر (ص) آمده است اقدام کرده‌اند. یاس از بازگشت حکومت، بعد از عاشورا است. در این زمان است که ائمه در مقابل هرگونه ندای قیام علیه حکومت سکوت کرده‌اند و برخورد کرده‌اند. کار شیعیان را توسعه فرهنگ تشیع و اهل‌بیت (ع) در دایره خودشان معرفی می‌کردند. این شرایط در زمان امام علی (ع) که 25 سال سکوت داشتند نیست.

سؤال: حضور حاضر را وجوب تحصیلی می‌دانید یا وجوب حصولی؟

عین عبارت لولا حضور الحاضر را نیز از امام سجاد (ع) نقل می‌کنم. این مفهوم تحصیلی است ولی شیوه تحصیل فرق می‌کند. تا قبل از عاشورا ائمه برای تحصیل آن یک نگاه و راهبرد دارند و از بعد از عاشورا این تاکتیک تغییر می‌کند. رسیدن به حکومت را به‌عنوان محور اعاده دین مدنظر دارند. حکومت سیاسی برای ائمه جزئی از مسأله امامت و ولایت است اما نه جزء اهم و اکمل؛ یعنی در مقام تعارض حکومت با ولایت، شعب دیگر بر حکومت مقدم می‌شود ولی رسیدن به حکومت هیچ‌گاه در خاطر ائمه به‌عنوان جزئی از ولایت از بین نرفته است. این بسیار مهم است. تئوری حکومت برای ائمه یک تئوری مهم است.

تا قبل از عاشورا تمام شرایط می‌گوید که امکان بازگشت به حکومت ممکن است. حداقل رویکرد کلی ائمه نشان‌دهنده این است. نگاه امام حسین (ع) برای تحصیل شرایط این است که وقتی نامه دعوت می‌آید و شور اجتماعی می‌آید امام آن را به‌عنوان مؤلفه و اماره وجوب مقدمات حکومت می‌گیرند. از بعد از عاشورا هرگونه مطالبه‌ظاهری و فیزیکی موردقبول قرار نمی‌گیرد. هم برای ائمه اثبات‌شده است و هم ازنظر بیرونی هرکسی نگاه می‌کند می‌فهمد که این نگاه و استقبال عمومی وجود ندارد.

ائمه به‌عنوان رهبر جامعه به دنبال تحصیل مقدمات هستند ولی از راهی دیگر.

سؤال: امام حسین (ع) چه‌کاری برای تحصیل مقدمات کردند که نامه‌ها به‌سوی ایشان آمد؟

ما همه موارد را نمی‌دانیم ولی می‌دانیم امام علی (ع) و امام حسن (ع) همه شرایط را برای بازگشت به قدرت در نظر داشتند. دلیلش این است که با کوچک‌ترین امکان برای بازگشت قدرت سیاسی اقدام می‌کنند. در عاشورا وقتی کوفیان نامه می‌نویسند تمام بزرگان اهل‌بیت (ع) در مقابل امام حسین (ع) موضع می‌گیرند. محمد بن حنفیه می‌گوید: به قول چه کسانی می‌خواهی اعتماد کنی؟ عبدالله بن جعفر نیز همین را می‌گوید. این نشان می‌دهد که شرایط کاملاً به این سمت می‌رود؛ یعنی ذهنیت عمومی نخبگان جامعه متوجه می‌شود استقبال عمومی کسانی که خود را شیعه می‌دانند واقعی نیست. این درک پس از جنگ صفین و صلح امام حسن (ع) به وجود آمده است.

امام حسن (ع) در ظاهر برای تشکیل حکومت می‌آیند ولی خود حضرت ازنظر تحلیل واقعی می‌دانند این حرکت به سرانجام نمی‌رسد. شرایط عینی نشان می‌دهد که موفق نیست. ائمه بعدی نیز با توجه به این‌که امام حسین (ع) با عاشورا حجت را تمام کرد راهبرد را تغییر دادند. عاشورا حجت را بر تاریخ و ائمه تمام کرد که استقبال ظاهری کافی نیست. در عاشورا عده‌ای نامه نوشتند و نیامدند. قرار نیست ائمه تا ابد به دنبال هوی و هوس یک عده‌ای کار کنند.

سؤال: بین نویسندگان نامه باید فرق گذاشت. یک عده‌ای در کوفه بودند که تا لحظه آخر نیز ایستادند.

این مسأله روشن است. امام سجاد (ع) می‌فرمایند اگر این‌ها به تعدادی باشند که اقامه حکومت ممکن است اقامه حکومت می‌کنند. من رهبر جامعه برای سیصد نفر آدم تمام ظرفیت جامعه را به خطر بیندازم. یک رهبر سیاسی جامعه همه جوانب را در نظر می‌گیرد. آرایش حرکت امام حسین (ع) نیز آرایش یک رهبر سیاسی اجتماعی که برای لشکرکشی می‌رود نیست. در ظاهر امام حسین (ع) تمام امارات قیام را نشان می‌دهند و بر این نکته مصر هستند. به‌ظاهر نصرت رسیده و امام در مقابل نصرت باید پاسخگو باشد ولو به‌عنوان اتمام‌حجت. ولی ازنظر من با قرائن تاریخی خود حضرت می‌دانند که این حرکت به سرانجام نمی‌رسد. وداعشان کنار قبر پیامبر (ص) و داستان‌هایی که در این زمینه رسیده است نمونه کوچکی بر این شواهد است.

سؤال: امید به حکومت بعد از صلح امام حسن (ع) از بین می‌رود؟

از بین نمی‌رود. یادمان نرود یکی از بندهای صلح‌نامه اعاده حکومت است؛ یعنی قرار است بنی‌امیه بعد از معاویه خلع قدرت کند و امر را به امت واگذار کند. در برخی از این نامه‌ها این مضمون است که قرار است بنی‌امیه دیگر نباشد؛ یعنی امتی که در صلح‌نامه تصمیم بر این است که خلیفه را تعیین کنند کوفه خلیفه را تعیین می‌کنند. صلح‌نامه باب حکومت را نبست؛ بلکه باب را گشود. الآن یزید برخلاف عهدنامه رفتار می‌کند و ائمه نیز باید حقشان را بگیرند. تمام شرایط نیز اقتضای این معنا را می‌کند. هیچ نکته‌ای در زمان امام حسین (ع) و بعد از معاویه وجود ندارد که مانع از قیام امام حسین (ع) شود ولی بعد از عاشورا تمام این ابواب بسته شده است. وقتی امام سجاد (ع) می‌فرمایند که در مکه و مدینه بیست نفر نیستند که ما را دوست داشته باشند. این نگاه است که ما می‌گوییم دور جدید امامت اهل‌بیت (ع) آغاز می‌شود و تأسیس حکومت در اولویت اول نیست. گفتمان این روایت که نقل می‌کنم این است که اولویت اول اعاده خلافت و مبارزه علنی است. این گفتمان گفتمان امام سجاد (ع) و امامان بعدی نیست.

بررسی برخی اسناد تاریخی

روایت اول به نقل از غیبت نعمانی

در غیبت نعمانی از ابراهیم بن عمر نعمانی از ابی الطفیل عامر بن واصله عن ابی جعفر محمد بن علی عن ابیه: ان ابن عباس بعث الیه من یساله عن هذه الآیه ابن عباس کسی را خدمت حضرت فرستاد و گفت از علی بن الحسین معنای این آیه را بپرس که یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا. این پیام سیاسی است. حضرت غضب کرد فغضب. به واسطه فرمودند: وددت ان الذی امرت بهذا واجهنی به ای‌کاش آن‌کسی که سؤال را فرستاد خودش اینجا بود و من با خودش حرف می‌زنم. ثم قال نزلت فی ابی و فینا. این آیه در مورد پدر من و ما نازل شده است. برداشت ابن عباس این است که اگر شما جزو اهل‌بیت (ع) هستید باید نقش رباط را اجرا کنید؛ و لم یکن الرباط الذی امرنا به و بعده حضرت می‌فرماید که این رباطی که رباط خیر است و به آن امر شده است هنوز زمانش نرسیده است و سیکون ذلک ذریه من نسلنا المرابط از نسل ما یک گروه مرابط و مجاهدی خواهد آمد. ثم قال و اما ان فی صلبه عن ابن عباس ولی به تو خبر می دهم که از ذریه ابن عباس گروهی خواهند آمد که ودیعه ذرأت نار جهنم خلق‌شده‌اند که آتش بپا کنند سیخرجون من دین الله افواجا کاری خواهند کرد که فوج فوج انسان‌ها را از دین خارج می‌کنند و ستسبق الارض بدماء فراخ من فراخ آل محمد علیهم‌السلام این‌ها کاری می‌کنند و اتفاقاتی خواهد افتاد که زمین از خون گروهی از جوانان آل محمد رنگین خواهد شد تنهض تلک الفراخ فی وقت و تطلب غیر مدرک این گروه از جوانان اهل‌بیت (ع) زمانی نهضت می‌کنند که وقتش نیست و چیزی را طلب می‌کنند که به آن نمی‌رسند.

در مقابل حضرت می‌خواهند بگویند که توی ابن عباس به من نگو که مرابط نیستم یرابط الذین آمنوا و یصبرون و یصابرون حتی یحکم الله و هو خیر الحاکمین. این مرابطه از جنس و نوعی دیگر است نه از چیزی که تو فکر کردی. آن مرابطون زمانی خواهند آمد که هنوز نیامده است. وظیفه مرابطه در زمان کنونی این است که صبر کنند. باید زمان آن نهضتی که دنبالش هستید الآن نیست.

جالب این است که همین مسأله را از امام باقر (ع) می‌پرسند حضرت تفسیر متناسب با زمان ارائه می‌کنند. حضرت می‌فرمایند: اصبروا علی اداء الفرائض و صابروا عدوکم و رابطوا امامکم. این‌ها بخش اصلی جامعه سازی اعتقادی است. بر انجام فرائض و واجبات باید صبر کنید و انجام دهید. دوم این‌که شما دشمن دارید و در مقابل شما یک جامعه وسیع ایستاده است و دنبال این است که کوچک‌ترین اشتباه را بکنید. سوم این‌که مرابطه و جهاد شما بر محور امام است و حق ندارید مرابطه را جوری تعبیر کنید که از امامت جدا شود. محور این حرکت بر اساس مرزداری از امامت است. ببینید تفسیر آیه بر محور شرایط زمان صورت می‌گیرد.

سؤال: ابوالطفیل کیسانی است.

ابوالطفیل در زمانی با امام سجاد (ع) همراه می‌شود. بعداً از جریان محمد حنفیه فاصله می‌گیرد. البته باید مجموع ادله را در نظر بگیریم.

درمجموعه فرمایش‌های امام سجاد (ع) دو نکته کاملاً واضح و برجسته است:

1-      یک حرکت جدی فرهنگی و ترویجی برای روشن کردن جامعه و تثبیت ایمان و اعتقادات مخاطبان.

2-      این مطلب باید به‌گونه‌ای مطرح شود که وجهه و دیدگاه افراد آشکار نشود؛ یعنی نقطه تقابل و تضاد درست نشود.

این دو نکته درمجموع روایاتی که می‌خوانم معلوم است. کسانی هستند که از حضرت مطالبه دارند که حضرت هرچه صریح‌تر و سریع‌تر اقدام کنند. حضرت درعین‌حالی که تائید می‌فرماید ولی بیان می‌دارند که شرایط به‌گونه‌ای است که نباید این حرکت علنی و آشکار به تقابل و تضییع سرمایه‌ها بینجامد.

روایت دوم به نقل از کافی

یک روایت است که در کافی آمده و در احتجاج و دیگران نیز نقل شده است. دو سه روایت با همین مضمون داریم که این روایت از همه آن‌ها صریح‌تر باشد. فردی می‌گوید: ترکت الجهاد وصعوبته و اقبلت علی الحج و لینته جهاد را با این سختی‌ها رها کردی و سراغ حج که آسان است رفته‌ای والله عزوجل یقول ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون چه طوری با این آیه قرآن موضع مسالمت‌آمیز سیاسی دارید؟ حضرت فرمودند: اذا راینا هولاء الذین هذه صفتهم فالجهاد معهم افضل من الحج تو داری بین حج و جهاد مقایسه می‌کنی. اول این آیه را تا آخر بخوان ثانیاً تو آدم‌هایی پیدا کن که چنین صفاتی داشته باشند اگر چنین کسانی باشند جهاد از حج برتر است.

دکتر صفری: به نظر می‌رسد منظور سؤال‌کننده جهاد در برابر کفار است نه برای تشکیل حکومت.

این‌طور نیست. حضرت فقیه مدینه است. در تاریخ ما یک نفر از فقهای مدینه نمی‌خواهد که وارد جنگ و جهاد شود.

دکتر صفری: امام سجاد (ع) جوان است.

تعبیر جهاد معهم روشن است. در آن زمان که فتوحات مشکلی نداشت.

دکتر صفری: ثواب داشت.

این روایت اعتراض است.

دکتر صفری: رابطوا به معنای مرزداری است.

حضرت می‌فرمایند نسلی بعد از ما خواهند آمد که مرابطه می‌کنند. آیا به این معنا است که مرزداری می‌کنند؟ مرابطه به معنای جهاد است.

یک کسی به امام سجاد (ع) اعتراض می‌کند که شما به حج می‌روید ولی جهاد نمی‌کنید. این مسأله بسیار روشن است. شما باید شاهدی بیاورید که مسأله مرابطه و مرزداری این‌قدر حساس بوده است که سراغ فقهای مدینه می‌آیند و از آن‌ها می‌خواهند که بجای حج، مرزداری کنند.

ان شاء الله در جلسه آینده مباحث بیشتری را مطرح خواهیم کرد.

 

 

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا را کلیک کنید!

 

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید