w w w . a h l e b a i t p e d i a .com
دانشنامه اهل بیت
حدیث

 

به گزارش سخن تاریخ، چهلمین نشست تاریخ کلام امامیه روز سه شنبه 12 بهمن 95 با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی سبحانی در بنیاد فرهنگی امامت برگزار شد.

 

مروری بر مباحث گذشته

 

بحث ما در باب نگره سیاسی امام سجاد (ع) در دوران امامت بود. ادعای ما بر این بود که حضرت پس از حدوث واقعه عاشورا و آشکار شدن واقعیتی که در امت اسلامی وجود دارد نوع نگرششان به عرصه سیاست و قدرت در آن زمان با آن چیزی که در مورد ائمه قبل از عاشورا بود به‌صورت متفاوتی ترسیم شد.

ادله و شواهدی را در این باب موردبررسی قرار می‌دادیم.

اصل مدعای ما بر این بود که در زمان امامت امام سجاد (ع) که حجت بر امت تمام‌شده بود و روشن بود که جامعه همراهی با اهل‌بیت (ع) نمی‌کنند موضوع تشکیل حکومت از دستور اصلی ائمه (ع) خارج شد.

دورانی را ائمه (ع) پس از عاشورا تصویر می‌کنند که در آن دورانی است که قرار است جامعه مطلوب اسلامی بر محور ائمه به‌صورت فرهنگی و اعتقادی شکل بگیرد و این جامعه رسالت اصلی ائمه (ع) پس از عاشورا است.

اشاره کردیم که در روایاتی که از امام سجاد (ع) آمده است که عیناً با همان مضمون در کلمات امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است و روشن است که این مقطع تاریخی یک دوره کاملاً متمایز تلقی می‌شود تأکید ائمه (ع) بر این است که شیعیان به‌جای پرداختن به‌مواجهه باقدرت و مبارزه سیاسی علنی باید به اولویت‌های دیگر توجه کنند و تأکید و صراحت ائمه (ع) این است که مسأله مقابله با حکومت سیاسی از دستور کار شیعیان باید خارج شود. این همان روایاتی است که به آن استناد می‌شود و در مورد زمان غیبت می‌گویند و این‌که تشکیل حکومت در زمان غیبت ممکن نیست که یک بحث اجتهادی است و کاری به آن ندارم. از دریچه تاریخ فکر، وقتی به سراغ این روایات می‌رویم کاملاً روشن است که این روایات ناظر به این دوره تاریخی است و تعمیمش به دوره غیبت از دستور کار بنده خارج است و کار اجتهادی است.

از منظر تاریخی کاملاً روشن است که این روایات ناظر به یک دوره تاریخی مشخص است که از امام سجاد (ع) این مضمون شروع می‌شود و تا زمان امام صادق (ع) ادامه پیدا می‌کند. بعداً اگر توفیق شد عرض می‌کنم که این نگره از زمان امام موسی کاظم تغییر می‌کند. این مضمون را در کلمات امام کاظم (ع) و امام رضا (ع) نمی‌بینید. شبکه اجتماعی شیعه شکل می گیرد و نظام وکالت برای ائمه وجود دارد و به‌نوعی اعلان امامت رسمی است. این را بعداً خواهم گفت.

در این مجموعه اسنادی که وجود دارد ائمه با آغازگری امام سجاد (ع) تأکیدشان این است که یک دوران تقیه آغاز می‌شود و گفتم که این تقیه انفعالی نیست و یک تقیه اجتماعی است. بر محور این عنصر تقیه توصیه اکید می‌شود که شیعه مسأله مواجهه علنی سیاسی و حرکت برای حذف حاکمیت سیاسی و تصدی‌گری حکومت را باید کنار بگذارد.

چند روایت را در جلسه گذشته خواندم و امروز بحث فقه سیاسی را تمام می‌کنم.


ادامه بحث فقه سیاسی امام سجاد (ع)

اشاره کردم در روایتی که ابو خالد کابلی از امام سجاد (ع) نقل می‌کند حضرت فرمودند: لوددت انی ترکت کلمت الناس ثلاثه دوست می‌داشتم که فرصت داشتم که سه روز با مردم سخن می‌گفتم ثم قضی الله فیما احب خداوند اگر عمر مرا می‌گرفت دیگر به وظیفه‌ام عمل کرده بودم و لکن عزمه من الله ان یصبر اما امر خدا این است که باید صبر کرد. ان شاء الله در بحث بعدی خواهم گفت که عنصر صبر در گفتمان امام سجاد (ع) در کنار چهارعنصر دیگر چگونه ادبیات سازنده این دوره را شکل می‌دهد؟ ثم تلی هذه الآیه و لتسمعن الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و من الذین اشرکوا اذی کثیره شما سختی می‌بینید و ان تصبروا و تتقوا فان ذلک من عزم الامور

امام می‌فرماید که من مجاز به سخن گفتن نیستم و شرایط و زمان فرصت اظهار و اعلان نیست. عصر عصر صبر است.

در روایتی دیگر آمده است که ابن عباس با واسطه ای از امام سجاد (ع) از تفسیر آیه یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا پرسید. مرابطه به معنای جنگ و جهاد است. به مرزداران نیز از همین جهت مرابطون می‌گفتند. در اینجا حضرت فرمودند این آیه در مورد من و پدرم نازل شد و آن جنگی که به آن امر شده‌ایم هنوز زمانش نرسیده است؛ و لم یکن الرباط الذی امرنا به بعد و سیکون ذلک ذریه من نسلنا المرابط از نسل ما یک گروه مجاهدی خواهد آمد. رسالت آن مجاهدت و تشکیل دولت به عهده آن نسل‌های بعدی است و الآن زمانش نرسیده است.

نظیر این روایت، از امام باقر (ع) است که در مورد همین آیه سؤال کردند که حضرت فرمودند: اصبروا علی اداء الفرائض و صابروا عدوکم و رابطوا امامکم یعنی تفسیر قرآن متناسب با زمان کردند. امام از این آیه تفسیر زمانمند و تاریخی می‌کنند. ایشان می‌فرمایند که به سمت خودسازی بروید و در برابر دشمن صبر و ایستادگی کنید و از خط خارج نشوید. رابطوا اینجا به معنای این است که همراه با امام حرکت کنید و با او ارتباط داشته باشید.

به همین مضمون روایاتی از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است که نشان می‌دهد این دوره تاریخی یک دوره ویژه است. شاید حدود هشتاد روایت در کتب امامیه با این مضامین داریم. حال یا قاعده کلی است یا ناظر به شرایط خاصی است.

امام باقر (ع) می‌فرماید: مَثَلُ خُرُوجِ الْقَائِمِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ كَخُرُوجِ‏ رسول‌الله‏ ص وَ مَثَلُ مَنْ خَرَجَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ مَثَلُ فَرْخٍ طَارَ فَوَقَعَ مِنْ وَكْرِهِ فَتَلَاعَبَتْ بِهِ الصِّبْيَان‏.


کسانی که می‌خواهند قدرت سیاسی یعنی آن امامی که ادعای امامت می‌کند و نظام امت را به جایگاه اولیه‌اش برگرداند جالب این است که حضرت می‌فرمایند قیام قائم ما مانند خروج پیامبر (ص) است. من از این مطلب یک نکته‌ای می‌فهمم که این ناظر به احیای اصل حاکمیت اسلام است. عرض کردم که قبل از عاشورا پروژه ائمه (ع) اعاده سنت رسول خدا (ص) در همه جهات ازجمله حکومت است. حضرت می‌فرمایند: این طرح که اعاده امت است فقط توسط قائم انجام می‌شود. قبل از او هرکسی که به دنبال این‌گونه تشکیل حکومت است مانند جوجه‌ای است که از آشیانه‌اش می‌افتد و بچه‌ها با او بازی می‌کنند. این جوجه نمی‌تواند بپرد و حضرت می‌فرمایند این دوران دوره عدم بلوغ جامعه شیعه است. تشبیه زیبایی است.

در روایت دیگر از امام صادق (ع) است که مَنْ‏ مَاتَ‏ مِنْكُمْ‏ عَلَى‏ هَذَا الْأَمْرِ مُنْتَظِراً لَهُ كَانَ كَمَنْ كَانَ فِي فُسْطَاطِ الْقَائِمِ ع‏ کسی که بر امامت و ولایت اهل‌بیت (ع) بمیرد درحالی‌که منتظر آن دولت باشد مانند کسی است که در خیمه با قائم است؛ یعنی عصر عصر انتظار است.

این روایت نیز جالب است و شبیه این را با استفاده از قرائن استفاده خواهم کرد. ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل می‌کند: أ لا أخبركم بما لا يقبل‏ اللّه‏ عزّ و جلّ من العباد عملا إلّا به؟ می‌خواهید عملی را معرفی کنم که خدا هیچ عملی را جز به‌واسطه او نمی‌پذیرد؟ فقلت: بلى، فقال: شهادة أن لا إله إلّا اللّه و أنّ محمّدا عبده و رسوله و الإقرار بما أمر اللّه و الولاية لنا و البراءة من أعدائنا- يعني الأئمّة خاصّة- و التسليم لهم و الورع و الاجتهاد و الطمأنينة و الانتظار للقائم عليه السّلام. این‌ها عناصر اصلی اقدام و حرکت شیعه است. به این‌ها برخواهم گشت که جامعه اعتقادی شیعه بر این اساس شکل می گیرد. ثمّ قال: إنّ لنا دولة يجي‏ء اللّه بها إذا شاء آن دولت معهودی که قرار است این نظام را به هم بریزد و اعاده دولت حق کند دولتی است که هر موقع خدا بخواهد آن را تشکیل می‌دهد ثمّ قال: من سرّه أن يكون من أصحاب القائم فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الأخلاق و هو منتظر، فإن مات و قام القائم بعده كان له من الأجر مثل أجر من أدركه، فجدّوا و انتظروا هنيئا لكم أيّتها العصابة المرحومة از دوران امام سجاد (ع) این بحث یک عصابه مطرح می‌شود یعنی کم‌کم یک گروه خاص که دارای یک آرمان خاص هستند در ادبیات و گفتمان ائمه (ع) واضح می‌شود. مخالفان یک اسم می‌گذارند و درون جامعه شیعه نیز یک اسم دارند؛ یعنی وظیفه شما در این دوره تاریخی عبارت از این موارد است.

در روایت دیگر امام باقر (ع) می‌فرماید: اسْكُنُوا مَا سَكَنَتِ‏ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ آرامش پیدا کنید مانند آرامش آسمان و زمین اینجا یک تعبیری است که أَيْ لَا تَخْرُجُوا عَلَى أَحَدٍ فَإِنَّ أَمْرَكُمْ لَيْسَ بِهِ خَفَاءٌ این‌که این «ای» مال جابر بن یزید است یا از بیان حضرت است. زیاد برنمی‌آید که بیان حضرت باشد. به ذهن می‌رسد که عبارت این است که جابر یک کلام کلیدی را نقل می‌کند و آن را بیشتر توضیح می‌دهد که یعنی بر هیچ‌کسی خروج و قیام نکنید زیرا امر و دولتی که به شما مربوط است مخفی نیست أَلَا إِنَّهَا آيَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَتْ مِنَ النَّاسِ- أَلَا إِنَّهَا أَضْوَأُ مِنَ الشَّمْسِ لَا تَخْفَى عَلَى بَرٍّ وَ لَا فَاجِرٍ أَ تَعْرِفُونَ الصُّبْحَ فَإِنَّهَا كَالصُّبْحِ لَيْسَ بِهِ خَفَاء دولتی که قرار است امر شما در آن به سامان برسد آن‌قدر روشن است که بر و فاجر در آن تردید نمی‌کنند.

در ادامه متن در غیبت نعمانی آمده است خلاصه کل روایات این باب است. اگر کسی بخواهد جمع‌بندی کند همین چند جمله تمام واژه‌های کلیدی روایات را در خود دارد. این ممکن است تعبیر نعمانی یا تعبیر جابر باشد؛ هرچند بعید است تعبیر نعمانی باشد: انظروا رحمكم الله إلى هذا التأديب من الأئمة ع تادیب به معنای راهبرد است ائمه یک راهبرد پیش روی شیعه می‌گذارند و إلى أمرهم و رسمهم في الصبر قصد و ترسیمشان این است که صبر کنید و الكف از حرکت علنی خودداری کنید و الانتظار للفرج و ذكرهم هلاك المحاضير و المستعجلين محاضیر کسانی هستند که عجله می‌کنند و زودتر از زمانش اقدام می‌کنند و كذب المتمنين آن‌هایی که آرزو اندیش هستند و وصفهم نجاة المسلمين و مدحهم الصابرين الثابتين و تشبيههم إياهم‏ على الثبات بثبات الحصن على أوتادها یعنی بر روی این بندها حصن بکشید و از خودتان محافظت کنید و نگذارید دشمن به محیط شما نفوذ کند و شما را از بین ببرد فتأدبوا رحمكم الله بتأديبهم و امتثلوا أمرهم و سلموا لقولهم و لا تجاوزوا رسمهم و لا تكونوا ممن أردته الهوى و العجلة و مال به الحرص عن الهدى و المحجة البيضاء وفقنا الله و إياكم لما فيه السلامة من الفتنة

حاصل بحث ما این است که در این دوره که از زمان امام سجاد (ع) آغاز می‌شود عنصر تقیه و صبر و حفظ ظرفیت‌ها به‌عنوان عنصر اصلی محور قرار می گیرد.

استراتژی صبر

نگاه پیروان اهل‌بیت (ع) چه بنوحسن (ع) و چه پیروان محمد حنفیه و چه شیعیان امام سجاد (ع) به قیام است و امام شیعیان خود را دعوت به صبر می‌کنند. احیاء امر اهل‌بیت (ع) بر محور امام و بر اساس اصول و ضوابط است.

کسانی که به دنبال زید بن علی رفتند راویان امام بودند.

چرا عده‌ای می‌گویند که امام صادق (ع) را به‌عنوان امام سیاسی قبول نداریم؟ به این دلیل که نگره این‌ها خروج است. امام به آن‌ها توصیه می‌کنند که عجله نکنید و چون آن‌ها صبر ندارند از تحت امامت امام صادق (ع) می‌گریزند.

امام یک شخصیت حاشیه‌ای نیست و یک فرد موردتوجه است که مورد سؤال قرار می گیرد. شما باید شخصیت امام سجاد را در آن دوره تاریخی به‌عنوان یک شخصیت موردتوجه بدانید. از مختار یا سلیمان بن صرد انتظار قیام دارند و از امام نیز انتظار دارند. می‌گویند ما شما را فردی از اهل‌بیت (ع) می‌دانیم و پیرو شما هستیم. حضرت می‌فرمایند که اگر شما پیرو ما هستید ضوابط پیروی از ما این است. عجله نکنید و به این وظایف عمل کنید. عده زیادی نمی‌پذیرند.

ما داریم دقیقاً همین ماجرا را روایت می‌کنیم. شرایط تاریخی بعد از عاشورا این است که درون جامعه بزرگ اسلامی پیروان اهل‌بیت (ع) هستند و از امام می‌خواهند که رهبری این حرکت را بپذیرند. چنین مطالبه‌ای در مورد همه ائمه (ع) اتفاق می‌افتد. امام سجاد (ع) این مطالبه را پاسخ نمی‌دهند. بین امام باقر (ع) و زید ازنظر شخصیت اجتماعی کدام‌یک برتر است؟ ما باشیم و اسناد تاریخی. شیعه و سنی اتفاق دارند که وجهه امام باقر برتر است ولی چرا آن جمعیت دنبال زید می‌روند؟ خیلی روشن است. جالب است که وقتی به کوفه می‌رود هر دو گروه بیعت می‌کنند؛ هم بتریه که با امام باقر (ع) همراه نیستند و هم کسانی که موالیان حضرت هستند. علت شکست زید این بود که جمعیت موالیان از اطراف زید کنار می‌روند.

سه جریان محمد حنفیه و بنوحسن (ع) و امام سجاد (ع) مورد مطالبه اعاده حق قرار می‌گیرند. این سه شخصیت سه گونه فقه سیاسی دارند. فقه سیاسی امام سجاد (ع) صبر و تقیه است. این تئوری در آغاز موردپذیرش قرار نمی‌گیرد و کمترین طرفدار را پیدا می‌کند.

امام می‌فرماید بزرگ‌ترین فضل برای شما این است که فضا را ببینید و صبر کنید. این تئوری که تئوری صبر و تحمل و ایجاد فاصله میان خط حق و باطل است نظریه‌ای است که در آغاز موردپذیرش جامعه شیعه نیست؛ زیرا وقتی هفت هزار نفر با محمد حنفیه همراهی می‌کنند و راه خودشان را از بنی‌امیه و آل زبیر جدا می‌کنند امام سجاد (ع) یاری ندارند. یکی از دلایل آن این است که امام سجاد (ع) از مبارزه کناره می‌گیرند و این کناره‌گیری مطلوب جامعه شیعه آن زمان نیست. این را نوعی انحطاط می‌دانند. خود بنوحسن (ع) نسبت به ائمه تندی می‌کنند که شما ظرفیت‌های ما را نابود می‌کنید و الآن زمان قیام است.

این تادیب ائمه (ع) یک اصل کلی است که از زمان امام سجاد (ع) تا زمان امام صادق (ع) ادامه پیدا می‌کند. این یک محور است.

یک عبارت هم از نجاشی است که دو نفر از زیدیه خدمت امام صادق (ع) می‌آیند و از امام سجاد (ع) ذکر می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند بگویند که شمشیر پیامبر (ص) دست بنوحسن (ع) است. حضرت می‌فرمایند اگر واقعاً این‌طور است مشخصاتش را بگویند و الا اگر دیده باشند از علی بن الحسین (ع) دیده‌اند درحالی‌که بسته بود؛ یعنی حتی از نزدیک نیز ندیده‌اند. بعد حضرت تعبیر می‌کنند که درع رسول‌الله (ص) نزد ما است. آن کسی این دولت را برمی‌گرداند که کاملاً این لباس و زره به تنش بیاید. پدرم پوشید برایش تنگ بود. من پوشیدم کاملاً به تن من پوشیده نمی‌شود. تعبیر روایت این است که من آن را پر نمی‌کنم. آن صاحب‌دولت کسی است که وقتی زره را می‌پوشد به تنش می‌آید. می‌خواهد بگوید مسأله قیام مسأله ای است که مربوط به زمان حال نیست. شواهد فراوانی در یادداشت‌هایم داشتم.


تفسیر جهاد در کلمات امام سجاد (ع)

محور دیگر مسأله تفسیر جهاد در کلمات امام سجاد (ع) است. روایات جهاد در کتب ما از امام سجاد (ع) متعدد و فراوان است. جالب این است که همه این روایات از پیامبر (ص) است. در مورد اهمیت دم شهدا، اهمیت قیام، کسانی که نامه غزاه را برسانند مانند کسانی هستند که همراه آن‌ها جنگیده است؛ یعنی حضرت فرهنگ جهاد را ترویج می‌کنند.

امام سجاد (ع) کسی نیست که از کل ماجرای سیاسی اسلامی کنار بکشد و فقط زین‌العابدین شده باشد. حضرت ادبیات جهاد را گاهی با جزئیات از پیامبر (ص) نقل می‌کنند اما دو حاشیه بر این ادبیات جهاد می‌زنند:

1-    در روایات مختلف نشان می‌دهند که مصداق آن جهاد، امروز نیست. نه این حکومت صلاحیت این دارد که با آن به جهاد بروند و نه شرایط برای جهاد آماده است.
2-    مصادیقی از جهاد را معرفی می‌کنند که نشان بدهند جهاد صرفاً مسأله قیام به سیف نیست. می‌فرمایند می‌خواهید جهادی را به شما نشان بدهم که شمشیر در آن نیست؟ حج بروید. جهاد را امربه‌معروف و نهی از منکر می‌دانند و مصادیق آن را ذکر می‌کنند.

جالب این است که هر جا روایات جهاد را نقل می‌کنند از پیامبر (ص) است. از خودشان نمی‌گویند. ولی بیان می‌کنند که الآن مصداق جهاد وجود ندارد. هرچند برای مجاهدین دعا می‌کنند اما شیعیان را تشویق به همراهی با بنی‌امیه برای جهاد با کفار نمی‌کنند و بیان نمی‌کنند که چنین کاری ثواب دارد ولی اجازه می‌دهند. این دو با هم متفاوت است.

این نگاه همان نگاهی است که امام علی (ع) داشتند. مصالح امت و اسلام را در نظر داشتند. اگر همان زمان که جهاد می‌شود به امام بگویند که در آن جنگ هزار نفر کشته خواهند شد و اگر من کمک نکنم این اتفاق می‌افتد حضرت می‌فرمایند کمک کن؛ اما راهبرد من این نیست که پروژه جهاد را تطبیق با کمک به بنی‌امیه کنم.

برای ائمه بعد از عاشورا مسلم است که کیان جامعه اسلامی در قالب این حاکمیت حفظ می‌شود و تضعیف آن در نظامی که به تضعیف کل جامعه اسلامی بینجامد موردتوجه ائمه (ع) نیست. این در روایات هم موجود است. اگر گفته‌اند که علی بن الحسین (ع) ارفق به عبدالملک مروان است و اگر گفتند که ما از ناحیه علی بن الحسین (ع) احساس خطر نمی‌کنیم ریشه در این دارد که هیچ‌وقت ائمه (ع) در مقابل حاکمیت جور خلفا زمانی که شکستن آن‌ها به معنای شکست اسلام باشد همراهی نکردند.

دو مسأله است. ائمه (ع) می‌دانند با توجه به حکومت و خلافت کیان اسلام حفظ می‌شود. سؤال این است که آیا پروژه امام سجاد (ع) اعاده قدرت و برپایی دولت حق است؟ یا این‌که با حاکمیت همراهی می‌کنند ولی تداخل هم نمی‌کنند. تائید نمی‌کنند و تقابل هم ندارند. شاید یکی از دلایلش این است که مصلحت این نیست که شوکت این خلافت را بشکنیم. استراتژی امام تشکیل یک نظام اجتماعی اعتقادی در داخل کیان کلی امت است. آن نظام سیاسی هست. آن اشاعه کلمه‌الله اتفاق می‌افتد. وظیفه من به‌عنوان امام جامعه چیست؟ امام حسین (ع) به دنبال این است که یزید را بردارند و دولت حق اقامه شود؛ اما از زمان امام سجاد (ع) این پروژه کنار می‌رود. امام هیمنه آن‌ها رانمی شکند ولی با آن‌ها همراه نمی‌شود. هدف تشکیل یک جامعه در درون جامعه اسلامی است.

این راهبرد از امام سجاد (ع) شروع می‌شود و خواهم گفت که قدم‌به‌قدم چه اتفاقی می‌افتد.

دکتر صفری: امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) و امام صادق (ع) یاران سنی زیاد دارند و در این دوران، کار، درونی نشده است.

دکتر سبحانی: خواهم گفت که از زمان امام سجاد (ع) این مسأله درونی می‌شود. البته مانعی ندارد که نشر بیرونی هم داشته باشند ولی خواهم گفت که دقیقاً حساب آن گروه را با دیگران جدا می‌کنند. می‌فرمایند من در مدینه کنار گوش شما یک مطلبی را می‌گویم و شما آن را در بازار کوفه داد می‌زنید. خواهم گفت که حفظ اسرار آل محمد (ص) از زمان امام سجاد (ع) شروع می‌شود.

پایه‌ها از زمان امام سجاد (ع) ساخته می‌شود و در زمان امام کاظم بهره‌برداری می‌شود. تمام روایاتی که نهی از قیام می‌کند همه مربوط به زمان این سه امام است ولی از امام کاظم چنین روایاتی نداریم.

جمع‌بندی مبحث فقه سیاسی

فقه سیاسی امام سجاد (ع) که آن سنتی است که فرزندان ایشان طی می‌کنند این است که بجای تقابل به داخل برگردیم و هسته اصلی را شکل بدهیم و دولت معهود را در افق بگذاریم. نقش شما تشکیل آن دولت نیست. بلکه نقش شما ایجاد بستر اجتماعی و اعتقادی است.

این را یک مقایسه کنم با ادبیات و رویه‌ای که در کیسانیه یا محمد حنفیه وجود دارد. تعابیر محمد حنفیه که در کتب اهل سنت آمده است با تعابیری که شیعه از امام سجاد (ع) و ائمه بعدی دارد به‌ظاهر یکی است. هر دو اظهار می‌کنند که دولت اهل‌بیت (ع) باید تشکیل شود و خیلی روشن و آشکار خواهد بود و برای آن نباید اقدام کرد و خودش می‌آید.

ولی یک تفاوت آشکار و واضح میان نگره امام سجاد (ع) و محمد حنفیه وجود دارد و آن این‌که محمد حنفیه معتقد است که شرایط در زمان کنونی برای تشکیل حکومت و دولت فراهم است و اگر نگوییم یقین دارد که خودش همان کسی است که وعده داده شده است حداقل به‌عنوان یک احتمال مهم به‌عنوان مصداق مهدی خودش را قبول دارد. یا یقین و اطمینان دارد که من مهدی‌ام یا حداقل به‌عنوان احتمال اصلی‌تر روی خودش حساب می‌کند. این است که یاران خودش را حفظ می‌کند و دائم تذکر می‌دهد که پدر من هم حق با او بود ولی هیچ‌وقت خودش اقدام نکند و حکومت ما اهل‌بیت قهرآمیز به دست نمی‌آید و مانند خورشید است که از مشرق می‌آید. یاران او نیز همین نگاه را دارد. اعتقاد محمد حنفیه این است که این شرایط آماده است. قیام نکنید و نیرویتان را از دست ندهید و این دولت به ما می‌رسد. این است که دائم با ظرفیت‌هایی که در اختیار دارد جابجا می‌شود.

با آل زبیر بیعت نمی‌کند و یاران را حفظ می‌کند ولی یک منش آشتی‌جویانه‌ای با آن‌ها دارد. عبدالملک که می‌آید با او مخاصمه نمی‌کند و سعی می‌کند ظرفیت خود را در حاشیه نگه دارد. یک‌زمان عبدالملک متوجه شد که تحلیلش نسبت به مسائل سیاسی تمام‌شده است و آن زمانی است که بعد از فوت عبدالله بن عباس، عبدالملک مروان بر شام مسلط می‌شود و آهنگ عراق می‌کند و به محمد حنفیه نامه می‌نویسد. ظاهراً شرایط برای محمد تمام می‌شود و می‌بیند که آن خصوصیاتی که برای قیام تصور می‌کرد فراهم نیست.

جلوی هفت هزار نفر از یارانش خطبه می‌خواند. تصریح می‌کند که ظاهراً اراده خدا به چیز دیگری تعلق‌گرفته است و باید تسلیم شد درعین‌حال هنوز هم‌ظرفیت را نگه می‌دارد: سرنا مع محمد حنفیه من الطائف الی العیله بعد موت ابن عباس همان زمان حرکت می‌کند و از آل زبیر دور می‌شود و از شام نیز فاصله می گیرد. می‌خواهد باقیمانده ظرفیت را نگه دارد؛ و کان عبدالملک قد کتب له علی ان یدخل فی ارضه هو و اصحابه دعوت کرد که تو بیا در منطقه شام و با هم اتفاق کنیم علی رجل واحد یک نفر امیر باشد محمد بن حنفیه پذیرفت به شام که نزدیک شد عبدالملک یک نامه‌ای به او نوشت که اما ان تبایعنی و اما ان تخرج من ارضی اول گفت که بیا با هم توافق کنیم و زمانی که با هفت هزار نفر آدم آمد به او گفت که هیچ راهی نداری یا بیرون برو یا بیعت کن. آن زمان هفت هزار نفر بودیم. محمد حنفیه دید که هیچ راهی ندارد و باید تسلیم شود. فقط گفت که به اصحاب من امان بده که آسیبی نبینند. عبدالملک این کار را کرد.

فقام آنجا ایستاد و برای یارانش خطبه خواند و حمد خدا کرد الله ولی الامور کلها و حاکمها ماشاءالله کان و ما لم یشا لم یکن ما با این نیت آمدیم که آن دولت برگردد ولی ظاهراً امر خدا طور دیگر رقم خورده است والذی نفس محمد بیده لیعودن فیهم الامر کما بدأ ظاهراً فیهم منظور اهل‌بیت الحمدلله الذی حقن دمائکم این زمینه را فراهم کرد که خون شما و دینتان محفوظ بماند من احب منکم ان یاتی مامنه الی بلده آمنا محفوظا فلیفعل تا الآن با هم بودیم و حالا اگر کسی بخواهد آمن باشد و به شهر خودش برود برگردد؛ یعنی محمد ناامید شد که این حرکت به نتیجه نمی‌رسد.


بعد خودش گفت: کل ما هو آت قریب حواستان باشد این قضیه اتفاق خواهد افتاد. الآن نشد اما در نسل بعدی اتفاق می‌افتد و الذی نفسه بیده ان فی اصلابکم لمن یقاتل مع آل محمد یعنی تئوری سیاسی او هنوز بازگشت دولت است و اگر از این طریق نشد در اصلاب بعدی اتفاق می‌افتد. آن دولت دولتی نیست که حتی برای اهل شرک مخفی بماند و امر آل محمد مستاخر تا الآن انتظار داشتیم امر آل محمد محقق شود ولی این‌طور نیست و امر آل محمد مستاخر است.

این مسأله بعد از فوت عبدالله بن عباس یعنی سال 71 است که محمد بر جنازه او نماز می‌خواند. تا سال 81 که فوت محمد حنفیه است هنوز ده سال فاصله است.

نگره سیاسی محمد حنفیه در اینجا تطبیق بر طرح سیاسی امام سجاد (ع) می‌شود؛ یعنی محمد حنفیه در آغاز فکر می‌کرد دولت آل محمد برمی‌گردد و شرایط برای قیام فراهم است و وقتی عبدالملک مروان مستقر می‌شود متوجه می‌شود که آن وعده‌های گذشته الآن تحقق پیدا نمی‌کند.

نهایتاً محمد بن حنفیه در تعامل با عبدالملک مروان به‌صورت جدی قرار می گیرد یعنی یک نوع سیاست مثبت را در برابر او اتخاذ می‌کند درحالی‌که امام سجاد (ع) در پی موازنه منفی بود.

از جلسه آینده بر اساس دو مقدمه‌ای که عرض کردم از آغاز شروع کنیم و بگوییم طرح فکری و سیاسی امام سجاد چه بوده است؟ در طول این سی و اندی دوران امامتشان چگونه قدم‌به‌قدم به سمت تشکیل آن جامعه درونی شیعه منتقل می‌شوند.

 

برای دریافت فایل صوتی جلسه، اینجا را کلیک کنید!

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید