یه گزارش سخن تاریخ، نشست نقد پایاننامه رفتار شناسی امامیه در بحران های پدید آمده پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) تا آغاز غیبت کبری روز سه شنبه 19 بهمن 95 به میزبانی انجمن علمی مهدویت حوزه برگزار شد.
حجتالاسلاموالمسلمین سلیمیان دبیر علمی
شکی نیست که با آغاز غیبت حضرت حجت (عج) در سال 260 همزمان دو اتفاق بسیار بزرگی دستبههم داد و کافی بود اگر تدبیری اندیشیده نمیشد یکی از آنها اساس شیعه را از بین ببرد. آغاز امامت حضرت در پنجسالگی و همزمان غیبت حضرت.
اگر زمینهسازی غیبت و مدیریت علمای شیعه در این دوره نبود معلوم نبود اوضاع به کجا میانجامید. با وجود همه تلاشهای انجامشده، در میان شیعه انشعاباتی صورت میگیرد. کسی در این انشعابات تردیدی ندارد و اگر هم حرفی وجود دارد در گونهشناسی این انشعابات و جزئیات این تفرق است. الحمدالله میبینیم که با گذشت اندک زمانی و تلاش فراوان علما و سفرا این وضعیت سامان پیدا میکند.
طبعاً بررسیهایی که در این زمینه صورت میگیرد میتواند ضمن اینکه وضعیت تحققیافته آن دوران را تبیین میکند میتواند بهصورت کاربردی وظیفه ما را در دوران غیبت روشن سازد.
مطالب حجت الاسلام دکتر مجید احمدی کچایی؛ مولف پایان نامه
رساله بنده در مورد بحران شناسی در دوره غیبت صغری است؛ بهعبارتدیگر به دنبال این بودیم که یک بازنگری دیگری از آن دوره تاریخی و سخت داشته باشیم. پیشینه بحث مطالب و کتابهای مختلفی است مانند کتابهای دکتر جاسم حسین و آقای شانه چی و حتی کتاب آقای دکتر جباری. ولی به نظر میآید که اینها همه کار نیست و باید کار جدیتری صورت گیرد. حتی رساله بنده نیز کار تمامشده نیست.
در ابتدا چند مقاله با موضوع غیبت صغری چاپ کردیم و در آن قسمت اشکالات کار مشخص شد. ابتدا به افراد پیشنهاد میکنیم در موضوعی که میخواهند پایاننامه بنویسند مقالهای بنویسند تا ظرفیت کار مشخص شود.
در ابتدا با غیبت امام زمان (عج) شروع میشود. میتوانیم همه موارد را حول غیبت امام عصر بدانیم. در مقابل بحرانها رفتارهای امامیه را نشان دادیم.
جزئیات فصول
بعد از مفهوم شناسی و منبع شناسی، وارد گونهشناسی امامیه شدیم. امامیه به دو گروه تقسیم میشوند:
1- توده امامیه: در چه جغرافیایی زندگی میکردند و چه نگرشی داشتند و چگونه از نظر فکری تغذیه میشدند؟
2- نخبگان امامیه: اینها را دو دسته کردیم: 1- کارکردگرایان: نهاد وکالت که در رأس آنها وکلای اربعه هستند. اینها عمدتاً روششان کارکرد گرایانه است. گرچه عالمانی داشتیم که وکیل هم بودند ولی عمده نگاه اینها مصرفی و اجرایی بوده است. آنها میخواستند امامیه را از بحران نجات دهند. تنها کارهای اجرایی انجام میدادند. 2- اندیشمندان امامیه: در دوره غیبت صغری و قبل از آن متفاوت است. هم در دو حوزه عقلگرایی و نقل گرایی. قبل از غیبت صغری به هر دلیلی جریان منسجم نقلی در امامیه نداریم گرچه ناقلان و راویانی داریم و کتب اصول اربعمائه داریم ولی اینها تکنگاریهایی نسبت به کتاب مرحوم کلینی بوده است؛ یعنی در غیبت صغری با یک پدیده مواجه میشوید که جمعآوری حدیث صورت میگرفته است. یا این کار به این دلیل بوده است که گمان میکردند ممکن است با نبود امام روایات از دست بروند یا به جهت اینکه تحت تأثیر یک پروسه در جهان اسلام، با یک رشد فزاینده جمعآوری حدیث مواجه هستیم. در حوزه عقلگرایی نیز همین مسأله وجود دارد. در این دوره با متکلمانی مانند ابوسهل نوبختی بلکه خاندان نوبختی مواجه هستیم. از طرفی متکلمان بزرگی مانند ابن قبه داریم که بسیاری از مشکلات و بحرانهایی که به سبب شبهات ایرادشده از سوی رقبای امامیه بوجود آمده بود را برطرف کردند. کتابها و رسالههایی نوشتند و البته غالب اینها از دست رفت و مقدمه کوتاهی از آنها در کتاب کمالالدین شیخ صدوق آمده است.
در فصل بعدی به بحرانها پرداختیم و بحران عمده غیبت خود امام است ولی خود تولد امام نیز بحرانی ایجاد میکند. تولدی که انگشتشماری از صحابه دیدهاند؛ بنابراین اساساً امامیه در سال 260 و چند سال بعدازآن نمیدانند امام عسکری (ع) فرزندی دارند. اینکه فکر کنیم همه امامیه میدانستند شاید در مباحث انتزاعی و مفهوم شناسی مطرح باشد ولی اینکه آیا فرزندی که متولد شده است همین فرد است یا نه؟ نبوده است.
تفرق امامیه بهنحویکه مرحوم نوبختی و سعد بن عبدالله اشعری گفتهاند به نحو افراط است و این مقدار تفرق نداشته است. آنچه میتوانیم استناد کنیم روایت امام عسکری (ع) است که حداکثر سه فرقه وجود دارد نه بیست فرقه.
ازجمله بحرانهای دیگر در این دوره، شبهات است. زیدیه در این دوره بسیار با امام درگیر است. آنها به یک امامت خاص معتقدند. امامیه به امام غیر قائم نیز معتقدند ولی آنها معتقدند که امام باید قائم به سیف باشد. امامیه معتقد به عصمت امام است ولی آنها چنین اعتقادی ندارند. مخصوصاً مسأله غیبت امام مورد اختلاف است. به نظر من زیدیه از اسماعیلیه و حتی اهل سنت بیشتر کارشکنی میکنند و شبهات مختلف را وارد میکنند. در این دوره افرادی از بزرگان امامیه داریم که بهواسطه این شبهات منحرف میشوند و از مسیر امامیه برمیگردند.
مشکل دیگر در این دوره مدعیان دروغین وکالت و وکلای منحرف است. عدهای مانند محمد بن نصیر بهدروغ ادعای وکالت کردند و عدهای از وکلا نیز منحرف شدند مانند شلمغانی؛ که البته در مورد او بحث است که آیا اصلاً وکیل بوده است یا به مصالحی حسین بن روح او را انتخاب کرده است؟
همچنین فشار عباسیان خصوصاً در دوره معتضد زیاد است. مطالبی را بهصورت اجمالی کلینی ذکر میکند و بعدها شیخ طوسی بهصورت مبسوط ذکر میکند. علتش همین است که حدود سی سال بعد از غیبت، معتضد جای امام را کشف میکند و به چند نفر دستور میدهد که هرکسی که در آن خانه هست را بکشید؛ یعنی اینقدر فشار و مراقبت علیه امامیه زیاد است که علیرغم پنهانکاریها باز هم جای امام را کشف میکنند. آنها نیز میگویند رفتیم و امام را دیدیم ولی او با یک معجزه خاصی توانست فرار کند.
رفتارهای امامیه
در ادامه رفتارهای امامیه را بررسی کردیم. عده زیادی از کسانی که امام را دیده بودند اعلام کردند که امام را دیدیم و نگران نباشید. هم در دوره حضور و هم در دوره غیبت. در دوره حضور، حکیمه و یکی از سادات فرزند حضرت عباس (ع) و یا خود عثمان بن سعید اعلام میکنند. هم در دوره غیبت صغری عدهای هستند که اعلام میکنند که ما امام را دیدیم. میتوان رصد تاریخی کرد که امام در این مدت غیبت صغری در چه مکانهایی حضورداشتهاند؛ مثلاً در این بیست سال حضورشان در سامرا بیشتر است. حوالی سال 300 حضرت بیشتر در حجاز حضورداشتهاند؛ اما در غیبت کبری این حالت از بین میرود.
پاسخگویی به شبهات
نکاتی را دز این زمینه اشاره کردیم.
کتب تألیف شده
علمای امامیه در این زمینه شیوه تقیه به نحو خاص را در پیش میگیرند. تقیه در دوران غیبت صغری بیش از دوره حضور بوده است. مهمترین جهتش حفظ جان خود امام است. کلینی القاب مختلف امام را میآورد ولی نام اصلی امام را میآورد. به نظر من او نام اصلی امام را نمیداند اگرچه به م ح م د اشاره میکند.
ما با یک جریانی مواجه هستیم که به دنبال حفظ کیان شیعه و جان امام عصر است. این دوره با دوران امامان قبیلی متفاوت است زیرا دشمنان درصدد این هستند که امام را پیدا کنند و از بین ببرند. شاید یکی از دلایل غیبت این بوده است که اینها اگر به آن طفل دسترسی پیدا میکردند واقعاً او را میکشتند. عباسیان این احتمال را میدادند که این روایات که اشاره به امام دوازدهم میکند ممکن است امام عسکری (ع) یازدهمی باشد و فرزندش دوازدهمی باشد؛ بنابراین تفتیش خانه امام عسکری (ع) ازاینجهت قابل توجیه است.
بررسی توقیعات
جای تأسف دارد که در این حوزه دچار کمبود منابع هستیم و مطالب، صرفاً بازگردان حرفهای یکدیگر است. نگاه کردن رودررو و حرفها را به یکدیگر تحویل دادن است. توقیعات جمعآوری شده است ولی موردبررسی قرار نگرفته است. توقیعات نیمه اول با نیمه دوم غیبت صغری با هم متفاوت است.
در نیمه اول غیبت امام عصر به دنبال ثابت کردن وجود خودش است. ولی در نیمه دوم میبینیم که امامیه در رفتار و تعامل با امام عصر دنبال این نیستند که آیا امام داریم یا نداریم؟ بلکه از امام درخواست دعا میکنند و مشکلات خود را بیان میکنند. خواستهها متفاوت است. البته نمیخواهم بگویم این حیرت بهکلی از بین رفته است.
مجدداً در غیبت کبری یک حیرت دیگر شروع میشود که مربوط به بحث ما نیست.
تأکید میکنم که پایاننامه بنده نقایص فراوانی دارد که نیاز به همفکری شما دوستان است.
مطالب حجت الاسلام عرفان؛ ناقد اول
در ابتدا به برخی نکات قوت پایاننامه ازجمله قلم روان و تتبع قابلتوجه اشاره کرد.
در مورد فصل کلیات دونقطه ثقل داشتید: یکی رفتارشناسی امامیه و دیگری بحرانهای امامیه. اولاً جنس بحرانها سبب چه انگیزهای شده است که این برهه را انتخاب کردید؟ ثانیاً چه رفتاری از امامیه بروز کرد که شما رفتارشناسی امامیه را موردنظر قراردادید؟ طبیعتاً مخاطب وقتی در مقدمه بحث رساله را میخواند باید این مسأله برایش روشن شده باشد.
در فصل دوم عنوان گونهشناسی امامیه در غیبت صغری آمده است. نگارنده عنوان کردهاند که عموم مردم و علمای امامیه در قالب محدثان و متکلمان. باید توجه داشته باشیم که امامیه در زمان غیبت صغری در زوایای مختلفی میتوانند گونهشناسی شوند و جنسشان تبیین شود. یک جنس آن ترکیب فرهنگی جامعه امامیه است که عموم مردم و نخبگان هستند. در اینجا بهصورت مفصل نخبگان و متکلمان و محدثان با ادبیات توصیفی توضیح داده شده است. جاداشت که از زاویههای متعددی به موضوع نگاه شود؛ مثلاً از حیث موقعیت جغرافیایی، امامیه چه موقعیتهایی را در برمیگیرد؟ در مناطق مختلف حضور داشتند و در تحلیل بحرانها و سنخ مدیریت رهبران شیعه مهم است. یا از حیث جایگاه سیاسی امامیه میتواند بحث کرد. گروههایی مانند آل فرات و آل نوبخت. در این دوره وزیران شیعی را در دوران عباسی میبینید.
باید موقعیت اجتماعی امامیه نیز مورد تحلیل قرار میگرفت. مثلاً در قم و کوفه و بغداد میبینید موقعیت شهرنشینی امامیه بهشدت متمایز است. در قم متحد هستند و در کوفه میبینید که موقعیت در کوفه بهصورت قومی است. در بغداد موقعیت مذهبی ترکیب چینش امامیه در مقابل اهل سنت است و آن محله کرخ معروف است. اگر سامرا را کانون تعامل با بحرانها بدانیم ترکیب موقعیتی شهر بغداد و گسیختگی اجتماعی که وجود دارد در تحلیل به ما کمک بسیاری میکند.
خود خاندانهای علمی و فرهنگی مانند آل فرات و بریدیان و اشعریان و یا گونهشناسی موقعیت شغلی امامیه میتوانست موردبررسی قرار گیرد؛ مثلاً نجاشی در رجال خود وقتی بزرگان شیعه را نام میبرد شغل آنها را میگوید.
در فصل دوم احساس میشود که گونهشناسی امامیه ناقص است و تنها با یک زاویه دیدهشده است و باید جامعتر دیده شود. علتش هم این است که اولین بار محلههای تمام شیعی را در غیبت صغری داریم و برای اولین بار در دربار عباسی نفوذ کردیم و برای اولین بار پراکندگی جمعیتی وجود دارد. از همه مهمتر به چند فرهنگی در جامعه شیعه پی میبریم و باید بررسی شود که چه تدبیری اندیشیده شد که به تضاد منجر نشود.
در فصل سوم که عنوانش بحرانهای امامیه است بحرانها به دو قسم فرهنگی و اجتماعی تقسیمشده است. نکتهای که باید مطرح شود این است که اگر عنوان بحران را میگذاریم باید سنخ نگاه و ادبیات ما از سنخ بحران پژوهی باشد. حوادثی که در غیبت صغری رخ داد مخاطره بود یا بحران؟ باید شاخصههایی مطرح شود که آیا بحران قابل پیشبینی است؟ یا مخاطره قابل پیشبینی نیست.
چرا به تولد پنهانی بحران میگوییم؟ چرا عدم حضور امام را بحران میگوییم؟ معیار اطلاق بحران بر یک واقعه چیست؟
مطلب دیگر اینکه باید بررسی میشد که آیا این بحرانها گسترده است یا نه؟ عدم فهم اجتماعی و فرهنگی از غیبت یک بحران فراگیر بود که تمام امامیه را در برمیگرفت. بعضی از بحرانها غیر فراگیر است مثلاً ادعای شلمغانی محدود به قبیله یا منطقه خاص میشد. الآن در ادبیات بحران پژوهی بحران را به دو قسم فراگیر و غیر فراگیر تقسیم میکنند.
گاهی وقتها از حیث زمانی، این بحرانهای زمان غیبت، ناگهانی بود و برخی از آنها بهتدریج و دورهای اتفاق میافتاد. الآن میگویند برخی از بحرانها قابلکنترل هستند؛ مثلاً ادعای احمد بن هلال را میتوان گفت که قابلکنترل بود ولی کنترل برخی ادعاها زمانبر است.
در این زمینه باید میزان تهدید بحران را مشخص کرد یعنی دامنه شدت و دوام بحران تا کجا است؟ برخی از بحرانها را مطرح کردهایم ولی نگفتهایم که دوام این بحران تا چه زمانی بوده است؟
باید ماهیت بحران را نیز مطرح کنیم. درونی است یا بیرونی؟ ادعای شلمغانی یک بحران درونی است ولی فشار عباسیان یک بحران بیرونی بود. با این زاویه دید نیز میتوان به بحرانها نگاه کرد.
از همه مهمتر طول زمانی بحرانها است. در این زمینه مرحله انباشت، بروز و فروکش داریم؛ بهعبارتدیگر مرحله تولد، رشد، بلوغ، پیری و افول را قرار میدهیم؛ مثلاً عدم فهم اجتماعی و فرهنگی از غیبت حضرت را بهعنوان بحران در نظر میگیریم و بحث میکنیم که تولد آن از چه زمانی بوده است و رشد و افولش چه زمانی بوده است؟
مسأله مهم دیگر این است که در رفتارشناسی امامیه نیز باید با جنس مدیریت بحران نگاه میکردیم. چه اتفاقی افتاد که توانستیم در مقابل جامعهای که قصد داشت هیچ اثری از امامیه باقی نماند بایستیم و بهسلامت عبور کنیم؟ احساس میکنم که جا داشت که بحث کنیم که رویکرد امامیه در این زمینه یک رویکرد بحران پذیر بود؛ یعنی پذیرش بحران بهمثابه یک امر محتوم و تبدیل تهدید به فرصت بود.
باید بررسی کنیم که امامیه پیش از بحران چهکاری انجام داد؟ آیا قبل از بروز آن، آمادگی داشت؟ ائمه چکار کرده بودند؟ به نظر میرسد سالها قبل از غیبت این مسأله پیشبینی و فرهنگسازی شده بود.
حتی حین بحران چه اقداماتی انجام شد؟ مهار بحران در غیبت صغری به چه نحوی بود؟ همچنین پس از بحران چه اقداماتی انجام شد؟
بسترشناسی و پیامدشناسی بحران مطلب مهم دیگری است که به آن اشاره میکنم؛ یعنی درک عمیق که امام و نائبان خاص در این دوره انجام دادند. آن مدیریت پیشگیرانه بحران باید در این تحقیق پررنگ میشد.
رویکرد پیشگیرانه اهلبیت (ع) چگونه بوده است؟ این جامعه وقتی با این سنخ بحران مواجه میشود میتواند به تفرقه کلان منجر نشود. نقش ارائه معیارهای تشخیص در اینجا چقدر اهمیت داشته است؟ مثلاً احمد بن اسحاق قمی از علمای قم وقتی ادعای جعفر به گوشش میرسد به امام زمان (عج) نامه مینویسد و حضرت در جواب یک معیار به او میدهد و آن سنجش علمی جعفر است. اینکه ادعای جعفر که دستگاه عباسی نیز پشت سر او است به یک انشعاب کلان مذهبی منجر نمیشود به خاطر همین مدیریت پیشگیرانه است. قمیها وقتی اموال خود را به سامرا میآورند با همین سنجه او را میسنجند. یا مردم بلخ وقتی میخواهند او را آزمایش کنند میگویند اگر امام است باید بداند داخل کیسهها چیست؟ این معلوم میشود که یک مدیریت پیشگیرانه کلان بوده است تا منجر به تفرقه نشود.
از همه مهمتر ارائه منطق مواجهه با علمای منحرف است. سنخ عالمان منحرف موجب متفرق شدن جامعه شیعی نشد زیرا منطق مقابله با اینها قبلاً توسط امام ارائهشده بود.
در جامعهشناسی اصطلاحی بنام تئوری برچسبزنی اجتماعی وجود دارد. احساس میکنم در غیبت صغری این اتفاق افتاد. احمد بن هلال یک عالم بود و خودش را بهعنوان عارف در میان جامعه شیعی جا زده بود. ولی امام زمان (عج) در توقیعی که در تکفیر او آمده بود فرمودند: احذروا هذا الصوفی المتصنع یعنی بر حذر باشید از این صوفی که فیلم بازی میکند. این را برچسب اجتماعی میگویند؛ مثلاً یک اندیشه انحرافی در تشیع امامی داریم و اگر صدها مقاله بنویسیم شاید جواب ندهد ولی مقام معظم رهبری تنها با یک برچسب اجتماعی ماهیت آنها را آشکار کرد و آنها را شیعیان انگلیسی نامید.
نقش علمای بصیر در این روزگار مانند عبدالله بن جعفر حمیری یا ابوسهل نوبختی یا اسکافی چه بوده است؟ در غیبت صغری چنین علمایی وجود دارد. حسین بن روح نوبختی که شهرت علمی ندارد ولی بزرگ متلکم جامعه شیعی مانند ابوسهل نوبختی نیابت او را قبول میکند. این سنخ تعامل علمای بصیر به وحدت جامعه شیعه کمک کرد. البته در مورد یکی دو نفر از این علما در این پایاننامه مطالبی آمده است ولی اینکه تیتر بخورد و جایگاه این علما نشان داده شود مطلبی مشاهده نکردم.
این علما سکوت نکردند. شیخ مفید در الغیبه مینویسد: به ابوسهل نوبختی گفتند تو با این وزانت علمی چرا نایب امام زمان (عج) نشدی؟ جواب ابوسهل نشاندهنده دیدگاه بلند او است.
در مسأله بحران چند چیز دیده نشده است:
1- مکاتبات راهبردی امام زمان (عج) در انسجام جامعه شیعی مؤثر بوده است. راهبرد را به این خاطر بکار میبرم که مکتوبات امام زمان (عج) دوربینانه بود. یکی از اهداف حضرت آگاهسازی از خطرات بود؛ یعنی دستگاه عباسی میخواست زائرین قبر امام کاظم را به قتل برساند یک مکاتبه حضرت و منع شیعیان از حضور در کاظمین سبب شد که تا چند سال خطری جامعه شیعه را تهدید نکند. نقش مکاتبات و هشدار به انحرافات: مادر مورد برخی افراد لعن داریم. پاسخ به سؤالات: حضرت به سؤالات فقهی پاسخ دادند. کتاب مسائل حمیری شصت مسأله ای است که امام زمان (عج) جواب دادهاند. گاهی اوقات با یک مکتوب وضعیت جامعه شیعه در یک منطقه تضمین میشود.
2- دیدارهای هدفمند حضرت: مانند دیدار ابوسعید غانم هندی که در مورد حضرت تردید داشت. در سفر حج امام را دید و تشیع امامیه به تثبیت رسید. یا دیدار حضرت با ابراهیم بن مهزیار. برخی از این دیدارها تعلیمی و آموزشی بود مانند ابونعیم انصاری که بهشدت به معلمی نیاز داشت. یا معرفی وکلا در این دیدارها صورت میگرفت. جاداشت این نیز دیده میشد.
در بحرانها استقراء کاملی صورت نگرفته است. تمایز یک کتاب با کتابهای دیگر در مرحله اکتشاف، بسط و ساختاربندی است. در غیبت صغری بهاندازه کافی اکتشاف شده است ولی بسط و ساختاربندی خوبی نداریم؛ مثلاً نقش قیام صاحب الزنج که در ابتدا ادعای علوی گونه داشت و 15 سال طول کشید و بر جامعه شیعه فشار را تحمیل کرد و شورش قرمطیان یا شورش در بحرین یا انشعابات فرقهای بهویژه شخص جعفر کذاب از مواردی بود که فشار را بر شیعیان زیاد میکرد. جریان غالی که بسترهایش در این زمان وجود دارد. قویترین فقیه واقفی در همین زمان غیبت صغری است.
باید به این موارد پرداخته میشود ولی همینکه با زاویه بحران شناسی به موضوع نگاه شده است قابلتقدیر است.
مطالب حجت الاسلام و المسلمین نصوری؛ ناقد دوم
قلم روان و تقسیمبندی مطالب با ادبیات نو و جعل اصطلاحات جدید از نقاط قوت این پایاننامه است.
در نگاه اول میتوان گفت که بحث رفتارشناسی را میشد از زمان تولد امام زمان (عج) بررسی کرد زیرا اگر به دنبال گرفتن نتیجه هستید خیلی از این مسائل به تولد حضرت برمیگردد. اقدامات امام عسکری (ع) برای ورود شیعه به غیبت صغری بسیار مؤثر بود. فضای غیبت صغری از قبل مدیریتشده بود. بیان بحرانها با نگاه کلی خوب است ولی نسبت به رفع این بحرانها و اقدامات امام در رفع بحران موردعنایت قرار نگرفته است.
دوران غیبت صغری از طرفی دوران طلایی عباسیان و از طرف دیگر دوران طلایی شیعه را شاهد هستیم و در این پایاننامه دیده نشده است.
در فصل دوم در قسمت گونهشناسی به مناطق مهمی اشارهکردهاید ولی از بخش سمرقند و کش غافل شدهاید. فقط در منطقه سمرقند که بسیاری از بزرگان طلیعهدار این عرصه بودند دارای منابع قابلتوجهی در این زمینه است. در نیمه شعبان که در هندوستان بودم در مرکز میکروفیلم آنجا، حسین بن اشکر سمرقندی از اصحاب امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) بوده که در قم درس خواند و کتابی در رد متکلمان اهل سنت و زیدیه نوشت که در مناظره با متکلمان هندی بسیار تلاش کرد که این جریان را هدایت کند.
بعد از ایشان شاگردش محمد بن وارث سمرقندی است که ابن قولویه بسیاری از مطالب را از او نقل کرده است که شیخ صدوق در کتاب کمالالدین خود استفاده کرده است. یا فردی بنام جعفر بن محمد ایوب سمرقندی از محدثان بود و امام هادی (ع) را درک کرد و عیاشی کتب ایشان را بهطور مفصل آورده است. یا محمد بن نصیر سمرقندی از شاگردان احمد بن محمد بن عیسی قمی که از مشایخ خود عیاشی است. محمد بن مسعود عیاشی که ابتدا سنی بود و بعد شیعه شد. شاگرد ابن فضال در بغداد بود و جریان سازی در زمان غیبت صغری کرد و خانهاش محل تصحیح و مقابله کتابهای شیعه بود. دویست عنوان کتاب فقهی دارد.
یا حیدر بن محمد بن نعیم سمرقندی که راوی تمام مصنفات عیاشی است و به گفته شیخ طوسی کلیه مصنفات را از طریق ابن ادریس و ابن قولویه به دست آورد. یا جعفر بن محمد پسر عیاشی رابط علمی مراکز و مکاتب بوده است.
من جای سمرقند را خالی دیدم.
در فصل سوم که بحرانهای امامیه است جای بحثهای سیاسی را خالی میبینم. اگر به کتاب العصر العباسی الثانی و کتاب تاریخ سیاسی اسلام دکتر ابراهیم حسن مصری را نگاه کنید و بسیاری از بحرانهای سیاسی آمده است. اینها مدیریت شد و از فضای نابسامانیها انحرافات زیادی ایجاد شد. شما میتوانید انگیزهها و پیامدها را استخراج کنید. مطالبی که بهعنوان جنبههای اجتماعی آورده شده است مانند کتابهای دیگر شده است و تحلیلی در این زمینه دیده نمیشود.
روی خود شلمغانی زیاد میتوانستید مانور دهید.
در بحث فشارهای عباسیان، زود عبور کردهاید. اگر بخواهید یکی از فلسفههای غیبت را بررسی کنید و خودمان را در تاریخ ببریم فشار عباسیان را یکی از علل آن خواهید یافت.
در فصل چهارم در رفتارهای امامیه در بروز بحرانها، توقیعات را هم در اجتماعی و هم اعتقادی آوردهاید درحالیکه میتوان همه را تحت یک عنوان جمع کرد. در اینجا نیز جای بخش سیاسی خالی است.
درمجموع هم در فصل سوم و هم فصل چهارم وضعیت فکری شیعه را بررسی کنید. در این دوره چهارکتاب اصلی شیعه نگاشته شده است که نشاندهنده اهمیت این دوره است.
در منابع اشارهکردهاید ولی در متن ندیدم. در بحث ملیت مادر امام زمان (عج) عیناً همان مطالبی که جاسم حسین آورده است را ذکر کردهاید و ادله را همان ادله اولی ذکر کردهاید که مثلاً شیبانی از غلات است ولی او دلایل دیگری نیز ذکر کرده است. آقای نجم الدین طبسی در فصلنامه انتظار شماره دوم این دیدگاه جاسم حسین را رد کرده است. احساس میکنم اگر این مطلب را آوردید آن مطلب را نیز بیاورید تا از مقالات روز نیز استفادهشده باشد.
در برخی رجالی که آوردهاید: جریان احمد بن محمد خالد برقی را آوردهاید ولی توضیح زیادی لازم دارد. قبل از ایشان احمد بن محمد بن عیسی اشعری است که مقدم بر علمای قم بوده است نیامده است. بعد از ایشان محمد بن احمد بن یحیی قمی که از شاگردان امام هادی (ع) است کتاب الامامه و الملاحم دارد و نوادر الحکمه ایشان دو جلد است و مطالب خوبی دارد و میتوان به آن اضافه کرد.
در بحث محمد بن حسن صفار که از اصحاب امام حسن عسکری (ع) بوده است و به نظر میرسد میتوان مطالب بیشتری را در مورد او ذکر کرد.
شما نخبگان را آوردهاید. خیلی از برنامهها از طریق نخبگان صورت میگیرد و با شبهات مقابله میکردند. در این قسمت جای شعرای شیعه خالی است؛ مثلاً ابن رمی که علامه طباطبایی او را زیدی میداند ولی شیخ مفید او را امامی میداند قصیدههای خوبی دارد که باعث کشته شدنش توسط معتز شد. یا علی بن محمد کوفی عفو از شاعران بوده است و امام هادی (ع) در مورد او فرموده است که اگر قریش هماکنون باشد او از شاعران بزرگ قریش است. یا محمد بن احمد معروف به ابن طباطبا اصفهانی که از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) است سال 322 از دنیا رفته است و بسیاری از اشعار او در ایران و عراق جریان سازی کرده است. یا ابوجعفر احمد کرمانی معروف به ابن علویه اصفهانی است که سال 320 از دنیا رفته است. او کتابی دارد بنام «الاعتقاد فی الادعیه» یا کتاب «الفیه» علامه حلی وقتی این الفیه را توضیح میدهد ظاهراً 830 شعر بیشتر نداشته است. این کتاب در جریان سازی در زمان غیبت صغری مؤثر بوده است. یا احمد الکاتب که هم در رجال و هم در علم حدیث بحث داشت.
برخی از شخصیتها کتاب داشتهاند که شما خودتان اشارهکردهاید؛ مثلاً بر روی حسن بن موسی نوبختی میتوانستید زیاد مانور دهید. بالاخره علما مرزبانان این جریان هستند. ایشان کتابی دارد بنام «الآراء فی الدیانات» که آراء و عقاید همه ادیان را بررسی کرده است. نکات بسیار خوبی دارد که میتوان از آنها استفاده کرد. یا علی بن ابراهیم قمی که مرحوم کلینی بسیاری از روایات خود را از او نقل کرده است.
در بحث نخبگان اگر میشد که تقسیمبندی میکردید خوب بود؛ مثلاً بر اساس حوزه تخصصیشان.
نکات پایانی مولف پایان نامه
از نکات اساتید محترم ناقد بسیار استفاده کردم و بنای این جلسه بر این نیست که مانند مناظره به پاسخگویی منجر شود. بعد از دفاع این رساله حدود نه ماه طول کشید تا اصلاحات آن انجام شود؛ یعنی اساتیدی که شناختهشده در این فن هستند نظر دادند.
برخی از اشکالات اساتید ناقد به این برمیگردد که یک جمعبندی نهایی سبب برخی مطالب شده است و این مسأله صرفاً کار خودم نبوده است و نظر اساتید را اعمال کردهایم.
در مورد سمرقند نکتهای است که برخی افرادی که ذکر میشود متوفی به قبل یا بعد از غیبت صغری هستند که از موضوعیت کار این رساله خارج است ولی حتماً اعمال خواهم کرد.
نکته دیگر اینکه این دوره دوره افول عباسیان است نه اوج آنها.
برای دریافت فایل صوتی این نشست، اینجا را کلیک کنید!