w w w . a h l e b a i t p e d i a .com
دانشنامه اهل بیت
حدیث

آقای دکتر «احمد پاکتچی» در جلسه نهم کارگاه آموزشی شیوه‌های دانشنامه نویسی در ادامه مباحث جلسات گذشته به مبحث یادداشت‌برداری پرداخت و به بیان تقسیمات و نمونه‌های مختلف یادداشت‌برداری پرداخت.

 

مدیریت مواد و یادداشت‌برداری

 

با بیان این بخش احساس می‌شود دوباره همان مباحث گذشته مطرح می‌شود. برای این‌که این احساس پیش نیاید می‌خواهم مقدمه کوتاهی را عرض کنم.

 

این مطلب که در مواجهه با مواد، چگونه آن‌ها را انتخاب کنیم، سیستم دهی صورت گیرد و غنی بخشی کنیم؟ یک بحث است اما از لحظه‌ای که قلم را به دستمان می‌گیریم مرحله نوشتن شروع می‌شود.

 

یکی از مشکلات نویسندگان در مرحله نوشتن به خاطر این است که انقطاعی میان مرحله آماده‌سازی مواد اطلاعاتی و مرحله نوشتن صورت می‌گیرد. فکر می‌کنیم باید مواد اطلاعاتی را جمع کنیم و در جایی بریزیم و بعدازآن عملیات تألیف را شروع کنیم؛ درحالی‌که از نظر روش‌های تحقیق که عام هستند عملیات نوشتن مرحله‌ای بنام یادداشت‌برداری دارد که جزوی از مراحل نوشتن است، نه جزوی از مرحله گردآوری.

 

علت وجود این انقطاع در ذهن نویسنده:

 

1- معمولاً نویسندگان، فکر می‌کنند منظور از یادداشت‌برداری این است که نسخه چاپی را به نسخه تایپی یا خطی تبدیل کنند. من کتاب کافی را جلویم می‌گذارم و احساس می‌کنم نکته مهمی وجود دارد و حدیث و منبع آن را عیناً در فیش می‌نویسم. وقتی دویست تا از این فیش‌ها برداشتم تازه اول الکلام است و کار سخت می‌شود. درست مثل دانشجویی می‌ماند که درسش را نخوانده و شب امتحان می‌خواهد درس چهارماهه را در یک‌شب بخواند؛ درحالی‌که اگر مسیر عادی خودش را طی می‌کرد احساس سختی نمی‌کرد.

 

توجه کنید که یادداشت‌برداری به معنای نسخه‌برداری نیست. اخیراً برخی از نویسندگان راه‌حل جالب‌تری! پیداکرده‌اند و در نرم‌افزارها حدیث موردنظر را کپی می‌کنند و در فایل ورد می‌گذارد و می‌گویند فیش‌برداری کردیم. واقعیت این است که از این کارها مقاله در‌نمی‌آید. به همین خاطر است که به برخی از این مقاله‌های کپی پیست می‌گویند.

 

2- علت دیگر، «احتیاط سنتی» است که نمی‌دانیم از کجا آمده است. فکر می‌کنیم رعایت امانت در نوشتن این است که تا آنجایی که ممکن است حرف خود افراد را نقل کنیم. لذا در ترجمه عبارت، یک صفحه از فلان شخصیت نقل می‌کند. خواننده که می‌خواند سؤال می‌کند که این‌ها فرموده دیگران بود و حالا شما چه می‌فرمایید؟ درواقع مطالب، هضم نشده ارائه می‌شوند و کوششی برای تحلیل صورت نمی‌گیرد.

 

با این مقدمه می‌خواهم عرض کنم در این جلسه و جلسه آینده سعی می‌کنم بگویم مرحله یادداشت‌برداری دقیقاً مرحله‌ای از نوشتن است و تنها کار نهایی که می‌ماند، ما به آن تدوین می‌گوییم؛ نه نوشتن. تفاوت این‌ها، تفاوت جزء و کل است؛ یعنی در این مرحله جزءبه‌جزء می‌نویسیم و در مرحله تدوین به‌صورت کل می‌نویسیم و به آن‌ها ربط می‌دهیم.

 

گونه‌های یادداشت

 

1- یادداشت اندیشه‌های شخصی PERSONAL IDEAS
2- یادداشت از منابع REFERENTIAL NOTES

 

یک سوءتفاهم وجود داشت که تا سال 1990 میلادی وجود داشت و از این زمان به بعد نگرش خود را تغییر دادند این بود که یادداشت‌برداری را در این می‌دانستند که اندیشه‌های دیگران را بنویسند. امروزه می‌گویند مؤلف باید دو نوع یادداشت‌برداری کند. نویسنده باید برای خودش نیز اعتباری قائل باشد و در مواردی که مطلبی به ذهنش می‌رسد باید یادداشت کند.

 

عمده‌ترین دلیل، این است که ایده‌هایی که به ذهن انسان می‌رسند فرّار هستند و این تلقی، خوش‌بینانه است که این ایده به ذهن من خطور کرده است؛ پس خواهد ماند. اگر ایده خودم باشد زیر آن می‌نویسم که مال خودم است و اگر مال دیگری است منبع ارائه می‌کنم.

 

در مورد ارجاع دادن، کتاب «Writing Research Papers: A Complete Guide» به معنای «شیوه‌های نگارش مقالات علمی پژوهشی» نوشته «James D. Lester»، پرتیراژترین کتاب روش تحقیق در دنیا و بسیار کارآمد است و یک فصل خود را به شیوه‌های ارجاع در منابع اختصاص داده است. با توجه به این‌که در ایران نیز این شیوه‌ها متداول است قابل ارجاع دادن است.

 

هر سخنی که بتوانید درستی آن را کنترل و چک کنید امکان ارجاع به آن وجود دارد؛ حتی اگر گفته استاد سر کلاس باشد یا یک برنامه تلویزیونی باشد. از قدیم هم وقتی به نسخه‌های خطی ارجاع می‌دادند همه امکان چک کردن آن را نداشتند و تنها کسانی می‌توانستند به کتابخانه موردنظر بروند توان چک کردن داشتند. پایان‌نامه‌های منتشرنشده تنها در دانشگاه مربوطه قابل‌دسترسی هستند ولی می‌توان با سماجت استفاده کرد.

 

سؤال: یک‌وقت‌هایی است که نمی‌توانیم عین برداشت خودمان را یادداشت کنیم بلکه ناچاریم عین مطلب را یادداشت کنیم. همچنین در جایی است که موارد اختلاف زیادی دارند و مجبوریم دقیقاً آن‌ها را کنار هم بگذاریم. چه‌بسا می‌بینیم همه منابع یک مطلب را تکرار می‌کنند ولی وقتی عین عبارت را کنار هم می‌چینیم تفاوت آن مشخص می‌شود. به نظر می‌رسد یادداشت کردن عین مطلب گاهی ضروری است. سؤال دیگر: در این نوع یادداشت‌برداری سلیقه و تجربه را چقدر مؤثر می‌دانید؟

 

طرح این سؤال زود بود. این‌که در روایات باید چطور برخورد کنیم؟ این‌طور نیست که درروش تحقیق از این مسئله غافل باشند. این مسئله در تعریف‌ها نیز زیاد صورت می‌گیرد و گاهی یک کلمه جابجا می‌شود. اگر کسی بخواهد چنین کند باید تمام تعاریف را درآورد و کنار هم بگذارد و معلوم شود تا فلان قرن چه تعریف می‌شده است؟ و درزمانی دیگر چه تحولاتی صورت گرفته است؟ مسلماً در این موارد نمی‌گوییم با بیان خودش بنویسد. بنابراین بجای این‌که نام آن را سلیقه بگذاریم نام آن را قواعد بگذاریم. اگر بعد از بیان این قواعد دیدیم اختلافی داریم می‌توانیم نام آن را سلیقه بگذاریم. هرچقدر میزان نقش سلیقه را کاهش دهیم اعتمادمان به نوشته یکدیگر بیشتر خواهد بود.

 

موارد ثبت اندیشه‌های شخصی

 

نمونه‌هایی از این یادداشت‌ها:

 

1- یادداشت‌های محمد قزوینی، گردآورده ایرج افشار 

2- یادداشت‌های شهید مطهری
3- RONALD BARTHES PAR RONALD BARTHES رولان بارت نوشته رولان بارت

 

مطالعه این کتاب‌ها برای تمرین در نوشتن یادداشت‌های شخصی به ما کمک بسیاری می‌کند. یادداشت‌های «علامه قزوینی» و «شهید مطهری» یادداشت‌های شخصی و برخی از آن‌ها نیز اندیشه‌های شخصی است ولی یادداشت‌های «رولان بارت» تماماً اندیشه‌های شخصی است. او یاد می‌دهد که اگر انسان به موضوعی فکر کرد چگونه آن را شسته‌ورفته روی کاغذ بیاورد تا آیندگان از آن استفاده کنند و خودش نیز برای تحقیق از آن استفاده کنند.


این مطلب بحث زیادی دارد ولی چون تکیه ما بر یادداشت‌های شخصی کمتر است بیشتر از این به آن نمی‌پردازیم.



یادداشت‌های ارجاعی

 

1- برداشت مستقیم؛ نه چیزی به آن می‌افزاییم و نه چیزی از آن کاهش می‌دهیم.


2- برداشت با کاهش؛ یعنی جایی که می‌خواهیم مطلب را فشرده‌سازی کنیم.


3- ترکیبی از یادداشت ارجاعی و شخصی؛

 

4- برداشت با افزایش.

 

 

برداشت مستقیم (نقل‌قول مستقیم) : QUOTATION

 

1- موارد تجویز نقل‌قول؛


2- استانداردهای نقل‌قول؛


3- قالب‌های نقل‌قول.

 

 

1- موارد تجویز نقل‌قول.

 

الف) عبارت‌هایی که دارای خصوصیت و استقلال هویتی باشند (عبارت در اینجا موضوعیت دارد):


1- نقل عبارت‌هایی با هویت ویژه دینی؛ مانند آیات قرآن، احادیث، عبارات دیگر کتب مقدس و ... . اینجا نه‌تنها لازم است نوشته شود چه‌بسا عین متن آن مثلاً عین متن عربی قرآن نوشته شود و در اختیار خواننده قرار گیرد و چه‌بسا خواننده معنای دیگر برداشت کند.


2- نقل عبارت‌هایی با هویت ویژه حقوقی؛ مانند ماده‌های قوانین، مقررات، اساس‌نامه‌ها و آیین‌نامه‌ها.


3- نقل عبارت‌هایی با هویت‌های ویژه فرهنگی، مانند شعارها و ضرب‌المثل‌ها.


4- نقل عبارت‌هایی با هویت ویژه ادبی؛ مانند شعر یا قطعه‌ای نثر.

 

ب) نقل عبارت‌هایی که به سبب پیچیدگی یا نکته‌ای خاص، موضوع بحث بوده است. مثلاً عبارتی مانند «اسند» در برخی روایات، نحوه خواندنش مورد اختلاف است که به‌صورت مجهول خوانده می‌شود یا معلوم؟ یا عبارت‌هایی در مکاسب شیخ انصاری است که شارحین اختلاف دارند.

 

توجه کنید که نقل‌قول مستقیم در حکم «اکل میته» است و تنها در مقام ضرورت از آن استفاده می‌شود. در مقالات دانش‌نامه‌ای در مورد نقل قوم مستقیم سخت‌گیری بیشتری نسبت به مقالات دیگر صورت می‌گیرد. دلیلش این است که در مقاله دانش‌نامه‌ای اصل بر اختصار است. حتی در مورد آیات و یا ماده‌قانون‌ها تا آنجا که ممکن باشد آدرس آیه را می‌دهیم و خودش را نمی‌آوریم. در موارد بسیار نادری نقل‌قول مستقیم اتفاق می‌افتد.

 

چیزهایی که سهل‌الوصول است را این‌گونه انجام می‌دهیم ولی بازهم اگر ضرورت اقتضا کند نقل‌قول مستقیم می‌کنیم. درهرصورت در جایی که می‌شود نقل‌قول نکرد، ترجیح با این کار است.

 

 

2- استانداردهای نقل‌قول

 

رعایت این استانداردها ازاین‌جهت لازم است که از سرقت ادبی پیشگیری شود.


1- مطلب باید عیناً نقل شود.

 

2- در صورت تفاوت زبانی، عبارت باید به زبان گزارش ترجمه شود مگر در مواردی که موضوع پژوهش ظرفیت دوزبانگی را داشته باشد؛ یعنی این‌که کسی در رشته علوم قرآنی مقاله می‌نویسد و خواننده بر عربی مسلط باشد؛ بنابراین ممکن است جملاتی عربی باشد و انتظار این باشد که خواننده بفهمد منظور چیست؟ یا این‌که در موضوع ادبیات عرب مقاله نوشته شود.

 

3- مطلب منقول باید به‌صراحت به مرجع گوینده نسبت داده شود.

 

 

3- قالب‌های نقل‌قول

 

1- به هنگام آغاز نقل‌قول از مشتقات فعل گفتن یا فعلی معادل آن استفاده شود. 

 

2- بلافاصله پس از پایان نقل‌قول باید اصل ارجاع یا نشانه ارجاع قرار گیرد.


3- لذا فعل گفتن علامت آغاز نقل‌قول و ارائه مرجع علامت پایان نقل‌قول است.


4- قبل از پایان یک نقل‌قول، نباید نقل‌قول دیگری آغاز گردد. دو نقل‌قول نباید با یکدیگر تلفیق گردد. مثلاً بگوییم «علامه طباطبایی» و «شهید مطهری» نظرشان این است و بعد شروع کنیم به نقل‌قول کردن که معلوم نیست این جمله متعلق به چه کسی است؟

 

برداشت با کاهش

 

منابع انبوه هستند و ما قرار است مقاله مختصر بنویسیم . بنابراین همیشه در معرض این محذور قرار داریم که این‌همه اطلاعات را چگونه بگنجانم ؟ انتقال عصاره و چکیده به کتاب بر چه اساسی باشد؟

 

1- کاهش شاکله محور؛ (با حفظ شاکله کلی و حذف جزئیات)


2- کاهش داده محور؛ (با حفظ جزئیات و گزیدن جزئی از کل)


اگر هر دو مهم بود دو بار فیش‌برداری می‌کنیم و شیوه آن متفاوت است.


3- صافی کردن داده‌ها؛ (با حفظ گونه‌ای خاص از داده و حذف بقیه)


4- کمی‌ کردن داده‌ها؛ (با صرف‌نظر از ارزش کیفی)

 

فرض را بر این می‌گیرم که نقشه ایران داریم ولی اگر بخواهیم به صفحه‌ای در اندازه کوچک‌تر منتقل کنیم باید کاهش دهیم. صفحه مونیتور رایانه نسبت به صفحه پرژکتور کوچک‌تر است ولی مقیاس عکس به همان اندازه است. خیلی طبیعی است که وقتی نقشه را کوچک می‌کنیم یک چیزهایی را از دست می‌دهیم. مثلاً قرار است سفری به آذربایجان داشته باشیم که ربطی به مناطق دیگر ندارد. ولی بلد بودن شهر و جاده هم برای ما مهم است. می‌توانیم از آن نقشه بزرگ یک قسمت را ببریم و به جزئیات توجه کنیم. این دقیقاً همان نوع کاهشی است که جزئیات را حفظ کردیم و از شاکله صرف‌نظر کردیم.


یعنی کسی با دیدن این نقطه از ایران نمی‌تواند تصویری نسبت به کل شاکله ایران داشته باشد.


یک موقع برعکس است. مثلاً می‌خواهیم بدانیم کدام خطوط راه‌آهن چه شهرهایی را به هم وصل می‌کند؟ اینجا دیگر، جزئیات برای ما مهم نیستند. اینجا است که کاهش داده‌ها داریم ولی کاهش شاکله محور است. همان‌طور که توجه می‌کنید نام بسیاری از شهرهای ایران در این نقشه نیست.

 

1- یادداشت‌برداری شاکله محور

 

ما جایی این کار را می‌کنیم که بتوانیم از جزئیات صرف‌نظر کنیم. چرا؟ به این دلیل که جزئیات در آن مورد مهم نیستند که بتوان از آن صرف‌نظر کرد؛ بلکه کلیت آن برای ما مهم است.

 

نمونه:


فرض کنید مدخل «تاریخ القرآن» را می‌نویسیم و سوتیتری در مورد مستشرقین داریم. در این زمینه منابع متعددی داریم و برای ما مهم است که نگاه مستشرقین به قرآن چگونه دیده شده است؟ و تصویر کلی آن‌ها چیست؟ برای این کار به سراغ «کتاب المستشرقون و الدراسات القرآنیه» نوشته محمدحسین علی الصغیر رفتم. طبیعی است که آن کتاب را نمی‌توانم داخل مقاله‌ام بگذارم. باید آن را کاهش دهم و یک تصویر کلی ارائه کنم.

 

 

در ابتدای این مطلب نام دو نفر آمده است: 

 

1- گوستاو وایل: اولین کسی که در زمینه مباحث تاریخ قرآن حرف زده است.


2- تئودور نولدکه: اولین کسی که کتابی در این زمینه نوشته و نامش را تاریخ قرآن گذاشته است.



باید توجه داشت که آقای «الصغیر» بین این دو نفر، افراد متعددی را به من معرفی کرده است ولی قرار نیست همه آن‌ها را بیاورم بلکه قرار است خطوط کلی و نقطه های عطف را بیاورم. وقتی فردی مانند آقای نولدکه را داریم که اولین کتاب جامع را نوشته است ارزش دارد یک سطر راجع به کارش توضیح دهیم.

 

یک کتاب به همین صورت کوتاه می‌شود. عین این گزارش را از چندین کتاب دیگر هم تهیه می‌کنیم و آن‌ها را در کنار هم می‌گذاریم. واقعاً اهم مطلب را اینجا نوشته‌ایم و این‌گونه نیست که یک سری تیتر یادداشت کنیم و به‌جای دیگر احاله کنیم.

 

2- یادداشت‌برداری داده محور

 

گاهی اوقات برعکس است؛ یعنی به ریزه‌کاری‌ها توجه داریم. فرض کنید من در حال نوشتن مقاله بلاغت هستم و در آنجا می‌خواهم در مورد دیدگاه «جار الله زمخشری» درباره بلاغت صحبت کنم. همه می‌دانند که کشاف او از کتاب‌های بسیار مهم است و یکی از بحث‌های مهم در آن کتاب، نسبت بلاغت و لغت در تفسیر او است.


این، تصویر یکی از یادداشت‌ها من است:

 

 


مطلب پایین که با رنگ دیگری نمایش داده شده است مطلبی از کتاب کشاف زمخشری است ولی عین عبارت را در یادداشت خودم نیاورده‌ام. علتش این است که این عبارت هیچ‌کدام از موضوعیت‌هایی که گفتیم را ندارد که عین آن در فیش بیاید.

 

این مطلبی است که زمخشری در جلد 1 صفحه 116 کشاف بیان می‌کند ولی عبارت زمخشری چیز دیگری است و من درواقع این عبارت را بر اساس چیزی که در کشاف دیدم از خودم نوشتم.


چرا می‌گوییم کاهش؟ علتش این است که تفسیر او چهار جلد است. برای این‌که بخواهم نسبت بلاغت و لغت را درآورم بقیه قسمت‌های زمخشری به من کمک نمی‌کند. بنابراین تنها از این قسمت برداشت کردم. اگر دوستان بگویند چنانچه در جای دیگر هم چنین مطلبی گفته باشد چه کنیم؟ می‌گویم آن نیز باید فیش‌برداری شود.

 

اگر کسی بگوید برخی کتاب‌ها هستند هم کلیت آن‌ها و هم جزئیت آن‌ها مهم است؛ مثلاً در «کافی» ابوالصلاح حلبی نکته‌ای وجود دارد که ابواب فقهی در آن با کتاب‌های فقهی دیگر فرق می‌کند. یک فرق دیگر این است که کافی بر اساس مفهوم تکلیف نوشته شده است بنابراین به دو بخش «التکلیف العقلی» و «التکلیف الشرعی» نوشته شده است. کتاب‌های دیگر فقهی با التکلیف العقلی کاری ندارند و آن را مفروغ عنه می‌دانند.


اگر بخواهم درباره تکلیف مقاله بنویسم. آنجا اساس استخوان‌بندی کتاب «الکافی» بدون ریزه‌کاری‌هایش برای من مهم است؛ یعنی این دسته‌بندی که به دو تکلیف تقسیم می‌شود، فیش و یادداشت من می‌شود. البته ممکن است در جای دیگر در این مورد صحبت کرده باشد که در این صورت، آنجا نیز به‌عنوان یادداشت استفاده می‌کنیم. به‌هرحال می‌توان از یک کتاب به‌انحاءمختلف استفاده کرد.

 

سؤال: این بحث مهم است؛ زیرا ممکن است گرایش نویسنده در این کاهش دخیل باشد. مهم‌ترین نقدهایی که بر کتاب مکتب در تاریخ عامه وارد می‌کنند همین است و می‌گویند تک‌تک آدرس‌ها را باید نگاه کرد. راهی که بتوان به مخاطب اطمینان داد گرایش من دخیل نبوده است و این امانت رعایت شده است چیست؟

 

راهی وجود ندارد. به‌هرحال در کار پژوهشی نویسنده برداشت خودش را می‌نویسد . اینجا ماجرای سوق المسلمین است. بنا بر حلیت است مگر این‌که فردی شک کند و شکایت کند که در این صورت بررسی می‌کنند. اگر از سوق المحققین مقاله‌ای می‌خوانیم این اسلوب رعایت شده است یا نه؟ برای پیدا کردن تخطی از یک جایی باید شک کرد و نمی‌توان به همگان به دید شک انگارانه نگاه کرد. البته ما مخصوصاً در نویسندگان خارجی، شخصیت شناسی مؤلف می‌کنیم و می‌دانیم فلان نویسنده با گرایش انتخاب می‌کند.

 

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا را کلیک کنید

برای دریافت فایل ارائه شده توسط استاد کلیک کنید

 

 

برای اطلاع از فهرست جلسات کارگاه آموزشی شیوه‌های دانشنامه‌نویسی، اینجا را کلیک کنید

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید