چکیده:
به عکس دنیای امروز که هنر را یا در گوشه موزه ها و نمایشگاهها می جوید، و یا آنرا موضوعی تفننی می انگارد که در هر دو صورت وسیله ای برای گذراندن اوقات فراغت است، در گذشته هنر در متن زندگی و با هر فعالیتی جاری بوده، و در واقع به مثابه معنا و روح ساخته های انسان جلوه می نمود. علت این دوگانگی را نیز در نحوه نگرش انسانها به عالم هستی و فعالیتهایشان می توان جستجو نمود که حتی زندگی و مشی دینداران را نیز تحت تأثیر قرار داده است. در جهت تبیین رابطه انسان امروز با هنر و نیاز وی به آن و به ویژه نقشی که هنر دینی و معنوی در کمال و رشد وی ایفا می نماید. وجیزه حاضر پس از ذکر کلیاتی که برای وضوح و امکان ادامه بحث ضروری است، به موضوعاتی چون رابطه هنر و انسان، رابطه دین و هنر، هنرهای منتسب به دین و نتیجه گیری از بحث اشاره خواهد داشت .