w w w . a h l e b a i t p e d i a .com
دانشنامه اهل بیت
حدیث
نویسنده: وحید هاشمی
استاد راهنما: اسدالله لطفی
استاد مشاور: حسین نمازی‌فر
مقطع: کارشناسی ارشد
سال دفاع: 1393
مکان دفاع: دانشگاه بین‌المللی امام خمینی (ره)

 چکیده:

 اجتهاد از دیرباز دارای اهمیت فراوانی در حوزه احکام اسلام بوده است، زیرا اجتهاد به‌عنوان یکی از مهم‌ترین راه‌کارهای استخراج نظریات عملی اسلام در حوزه احکام و حقوق شرعی است. بررسی مبادی و مقدمات اجتهاد نیز به‌واسطه تأثّر مقدمه از ذی‌المقدمه دارای اهمیت فراوانی است تا جایی که در عصر جدید بررسی مبادی علوم، خود به شکل علمی مستقل درآمده است. لغویون و اصولیون در معنای لغوی و اصطلاحی اجتهاد اختلاف‌نظرهایی دارند. به‌طورکلی اجتهاد به معنای سعی و تلاش برای تحصیل حجت شرعی است. ازآنجایی‌که شناخت تکلیف شرعی و وظیفه عملی دارای ارزش و اهمیت به سزایی است، لذا اجتهاد نیز دارای اهمیت قابل توجهی است. از طرفی اجتهاد دارای مبادی و مقدماتی است که علوم دیگری متکفل بحث از آن‌ها و بررسی آن‌ها می‌باشند، اما بر فقیه لازم است پیش از ورود به مباحث اجتهادی آن‌ها را فراگیرد. مبادی در اصطلاح در دو معنای عام و خاص به کار می‌رود. در معنای عام هرگونه مطالبی که قبل از ورود به یک علم نیاز به طرح و بررسی داشته باشد، مانند رئوس ثمانیه و غیر آن را شامل می‌شود و در معنای خاص برخی از علوم مقدماتی برای ورود به علم هستند. از طرفی دیگر مبادی در دو حوزه مبادی تصوری و تصدیقی قابل بررسی است. مبادی یا مقدمات علمی اجتهاد، به سلسله دانش‌هایی گفته می‌شود که فراگیری آن‌ها، برای مجتهد، جهت استنباط احکام لازم است. همان‌طور که از فقها تأیید کرده‌اند؛ اجتهاد در عصر ائمه معصومین (ع) متوقف بر مقدمات علمیه نبوده است و اجتهاد در استفاده و کسب کلام معصوم خلاصه می‌شده و نهایتاً برخی از قواعد عرفی مانند حمل مطلق بر مقید، ظاهر بر اظهر و غیره مورد نیاز واقع می‌شد اما اجتهاد در عصر غیبت و پس از آن به شناخت علومی برای استنباط حکم شرعی متوقف است؛ و این علوم مقدمات اجتهاد نامیده می‌شود. برخی از مبادی اجتهاد عبارتند از: علوم عقلی همچون فلسفه و منطق و کلام و اصول فقه، علوم نقلی همچون احادیث و تفسیر قرآن، علوم ادبی همچون صرف، نحو، معانی و بیان. این نوشتار به بحث و بررسی مبادی اجتهاد و حیطه نیاز به آن‌ها در اجتهاد می‌پردازد. از یک منظر کلی علوم با یکدیگر رابطه دارند و لذا نمی‌توانند به‌صورت کاملاً مستقل رشد و پیشرفت چشمگیری داشته باشند؛ اما گاهی برخی از علوم با یکدیگر تمایز موضوعی کلی داشته و در یکدیگر تأثیر ندارند. یکی از مهم‌ترین نمونه‌ها تمایز فقه و فلسفه است زیرا فقه به امور تشریعی و فلسفه به امور تکوینی می‌پردازد. علوم دیگری مانند منطق و کلام و اصول فقه و نیز تفسیر قرآن و علوم حدیثی و علوم ادبی از جمله علومی هستند که تأثیر آن‌ها در اجتهاد غیر قابل انکار است. در این نوشتار به ذکر مبانی و مثال‌هایی از تأثیرات این علوم در حوزه‌های مختلف در اجتهاد پرداخته شده است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید