چکیده
در این نوشتار، مفاهیم، ریشههای تاریخی و مؤلفههای تربیت دینی به عنوان تربیتی زمینهساز برای دستیابی به ایمان و ثمرات آن، و مقایسۀ این نوع تربیت با آموزههای سکولار برای شناخت بهتر چالشها و آسیبها بررسی میشود. از آنجا که در جامعۀ اسلامی ایران، آموزه و تربیت سکولار جایگاهی نداشته و ندارد، چندان هم شناخته شده نیست. معرفی تربیت سکولار و مقایسۀ آن با تربیت دینی بهویژه تربیتساز با محوریت امام _ که ریشهای کهن در تاریخ و فرهنگ کشور ما دارد _ مهمترین هدفی است که در این نوشتار پی گرفته میشود.
روش تحقیق در این کار، مطالعۀ نظری _ تطبیقی است که بررسی و نتیجهگیری مطالب، پایههای اصلی آن را تشکیل میدهند. نتایج به دست آمده از تحقیق، بیانگر این حقیقت است که سکولاریسم و برخی تبعات آن مانند تربیت سکولار، ریشه در فرهنگ مغربزمین دارند. اساساً تربیت سکولار بر آموزش و گسترش علوم تأکید دارد و در برنامههای درسی خود، آموزش تعالیم دینی را نمیگنجاند. برعکس تربیت دینی در کشورهای اسلامی، بهویژه کشور ما ریشههای عمیق دارد و بین آموزش تعالیم دینی و علوم گوناگون مغایرتی نمیبیند. مقایسۀ بین مؤلفهها و دستاوردهای این دو نوع تربیت، مقصد اصلی این نوشتار است.
واژگان کلیدی: تربیت دینی، تربیت زمینهساز با محوریت امام، تربیت اسلامی، تربیت سکولار.
مقدمه
تربیت، اصطلاحی قدیمی است که در متون کهن زبان و ادبیات فارسی به کار رفته است. شاید بتوان گفت که این اصطلاح نخستینبار در یکی از این متون کهن و معتبر زبان فارسی یعنی احیاء علوم الدین اثر امام محمد غزالی به کار رفته است که نزدیک به هزار سال از تألیف آن میگذرد. مسلّم است که در طول این مدت، واژۀ «تربیت» معانی گوناگونی نیز یافته است؛ اما مهمترین معنایی که در مفهوم تربیت از گذشته تا به حال تقریباً ثابت مانده، توجه به کمالات نفسانی و روانی است که خود حاصل تربیت به شمار میآید. در تطور معنایی تربیت میتوان به کاربرد این واژه در موارد خاص مانند تربیت اخلاقی، معنوی و دینی اشاره کرد.
بیگمان این نوع کاربرد تأکید بر تعالی نفس و روان را مضاعف میکند. تعالیم عالیۀ اسلام از آغاز بر تربیت نفوس برای تقرب به خداوند و کسب اخلاق حسنه تأکید فراوان داشته است و ایرانیان همیشه _ چه در تربیت رسمی و چه غیررسمی _ بر این امر عنایت خاص داشتهاند. نکتۀ جالب توجه اینکه در جوامع گذشته _ اعم از شرق و غرب _ نظامهای آموزشی عمدۀ همت خویش را به تربیت انسانها در راستای تربیتهای دینی، معنوی، اخلاقی و کسب آداب پسندیده معطوف میداشتند.
اما در دو قرن گذشته به سبب رشد صنعت و انواع فناوریها، نخست در جوامع غربی توجه به آموزش علوم و فنون برای به حرکت درآوردن چرخهای صنعت و تکنولوژی بر آموزش تعالیم دینی پیشی گرفت. البته این تحول بسیاری از جوامع شرقی را هم دنبالهرو خود کرد. افزون بر این، به دلیل پیشرفت بعضی بینشهای آزادیطلب و توجه به آموزش و پرورش لیبرال، نوعی تربیت به نام تربیت سکولار در جوامع اروپایی و امریکا به ظهور پیوست که به حذف دروس و تعلیمات دینی از برنامۀ درسی مدارس دولتی انجامید.
اما نکتۀ درخور توجه، این است که جوامع شرقی بهویژه کشورهای اسلامی از این تغییر پیروی نکردند و هماکنون در بسیاری از این جوامع از جمله کشور ما، آموزش تعلیمات و معارف دینی در نظامهای تربیت رسمی و غیررسمی مورد توجه و عنایت خاص است. روشن است که تربیت سکولار _ همانگونه که از نام آن پیداست _ دنیویگروی و دوری از دیانت همراه با تبعات سخت آن چون محرومیت از آرامش معنوی و سستی بنیان مقدس خانواده را به همراه داشته است.
اما در مشرقزمین و عمدتاً در بین مسلمانان، این موهبت الهی هنوز جلوهگر است. این نوشتار در پی آن است که مفاهیم تربیت، education، سکولاریسم و تربیت سکولار را از لحاظ معنا و خاستگاههای تاریخیشان معرفی کند و پس از آن برتری تربیت دینی را با معرفی تربیت اسلامی و تربیت اسلامی را با بررسی تربیت زمینهساز با محوریت امام همراه با مؤلفههای اصلی آن همچون کسب آرامش، سلامت اجتماع و زمینهسازی برای نجات ابدی و سیطرۀ دین حق بر همۀ ادیان باطل را نشان دهد.
مفهوم تربیت
تربیت که از لحاظ ریشهشناسی کلمهای عربی است، به لحاظ اصطلاحشناسی واژهای فارسی با کاربردی کهن در بین دانشمندان ایرانی و اندیشمندان زبان و ادبیات فارسی است (نک: غزالی، بیتا: 61؛ همو، 1362: 87). تربیت در زبان فارسی در تطور معنایی و کاربردهای گوناگون مراحل پر فراز و نشیبی طی کرده است. به نظر میرسد این اصطلاح تا اواخر قرن پنجم هجری در متون زبان فارسی و همچنین در زبان متعارف، به کار نرفته است. نزدیکترین اصطلاح به تربیت که در متون پیش از قرن پنجم فراوان به کار رفته، تأدیب است.
کلمۀ ادب و همۀ مشتقات آن، کلماتی عربی هستند که خاستگاه اصلی آنها احادیث و روایات نقل شده از امامان معصوم(ع) است. به نظر میرسد پس از پذیرش اسلام توسط ایرانیان و نقل سخنان پیامبر(ص) و ائمۀ اطهار(ع) در محافل علمی و دینی، اندیشمندان مسلمان اصطلاح ادب و مشتقات آن را در آثار خود به کار گرفتهاند.
برای نمونه، کلمات «ادب» و «تأدیب» در قابوسنامه اثر عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر _ که کتابی دربارۀ تربیت اخلاقی و اجتماعی است _ فراوان دیده میشود، ولی از واژۀ «تربیت» در آن کتاب خبری نیست. همچنین رسالۀ قشیریه اثر ابوالقاسم قشیری که در نیمۀ اول قرن پنجم نگارش یافته است، کتابی دربارۀ تربیت دینی، معنوی و عرفانی است که از کلمۀ «ادب» و مشتقات آن بهرۀ بسیاری برده است، اما در آن نیز واژۀ «تربیت» دیده نمیشود.
در اواخر قرن پنجم، امام محمد غزالی واژۀ تربیت را به همین معنایی که امروز مصطلح است در آثار خود به کار برد و پس از آن در قرون بعدی این واژه کاملاً متداول گشت که هم در متون فنی مانند اخلاق ناصری اثر خواجه نصیرالدین طوسی و هم در متونی که به زبان عامه مردم نزدیکترند مانند گلستان و بوستان سعدی فراوان به چشم میخورد.
معنا و مفهوم تربیت از قدیمیترین آثار تا جدیدترین آنها نسبتاً ثابت است و اساساً بر زدودن اخلاق ناپسند (غزالی، 1362: 87)، ایجاد کمالات عقلانی توسط معلم (سعدی، 1382: 141) و رسیدن به ارزشهای والای انسانی (نقیبزاده، 1375: 18) دلالت دارد.
تربیت در معانی خاص
منظور از مفهوم تربیت در معانی خاص، بهکارگیری این واژه برای مقاصد ویژه است که عمدتاً به صورت صفت و موصوف بیان میشود؛ مانند تربیت دینی، تربیت اخلاقی، تربیت اجتماعی، تربیت اسلامی، تربیت ایرانی، تربیت رسمی، تربیت سکولار، تربیت زمینهساز و... . به نظر میرسد بهکارگیری واژۀ تربیت برای منظورهای خاص از کاربردهای جدید این واژه باشد؛ چون در متون کهن مانند کیمیای سعادت و اخلاق ناصری و حتی معراجالسعادة که در دورۀ قاجار نگاشته شده است، واژۀ تربیت به تنهایی به کار رفته است که عمدتاً به معنای روشی برای دستیابی به کمالات نفسانی است.
شاید بتوان گفت همانگونه که اصطلاحاتی چون تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش عمدتاً در کمتر از صد سال گذشته و تحت تأثیر مکاتب تربیتی غرب وارد ادبیات تربیتی کشور ما شدهاند (دفتر همکاری... ، 1372: 338)، مفاهیم خاص تربیت نیز از این قاعده مستثنیٰ نباشند.
کاربرد تربیت در منظورهای خاص، دستیابی به معنای آن را آسانتر میکند؛ زیرا مفهوم تربیت را در قیود خاصی شکل میدهد که بیان حدود آن، از واژۀ تربیت _ که طیف گستردهای از معنا را دربر میگیرد _ را راحتتر میکند. از جمله کاربردهای خاص از مفهوم تربیت، تربیت دینی و تربیت سکولار و تربیت زمینهساز با محوریت امام است که از موضوعهای اصلی و قابل بحث در این نوشتار هستند.
مفهوم education
پیش از هر توضیحی دربارۀ «تربیت سکولار» لازم است به مفهوم دقیق واژۀ «education» توجه شود؛ زیرا در مقایسۀ مفهوم این واژه، با واژۀ تربیت تفاوتهای چشمگیری وجود دارد. شاید بهترین معادل فارسی برای «education» آموزش و پرورش باشد، اگرچه در ادبیات تربیتی کشور ما و بسیاری از متون ترجمه شده از زبان انگلیسی معادل فارسی تربیت برای این واژه به وفور دیده میشود.
در بیان تفاوت مفهومی باید به این نکته اشاره کرد که در مفهوم تربیت در زبان فارسی، تعالی بعد روانی انسان از جنبههای مذهبی، اخلاقی و معنوی امری کاملاً پذیرفته شده است، اما چنین برداشتهایی در مفهوم education را تنها در معانی خاص آن مانند moral education, religious education (تربیت دینی، تربیت اخلاقی) و مواردی از این قبیل میتوان مشاهده کرد. برای فهم بهتر تطور معنایی در واژۀ education لازم است به نظر متخصصان این فن توجه شود:
واژۀ education دارای دو ریشۀ اصلی است. نخست واژۀ educere که معمولاً _ اما نه همیشه _ برای رشد جسمانی به کار رفته است. دیگری واژۀ «educare» که در زبان اصیل لاتینی برای پرورش گیاهان، حیوانات و کودکان استفاده شده است. در زبان انگلیسی مخصوصاً در کاربردهای کهن، واژۀ «education» برای بزرگ کردن یا پرورش جسمانی حیوانات و کودکان به کار گرفته شده است.
هنوز هم در زبان انگلیسی این واژه در مفهوم کلی آن که عمدتاً ناظر بر رشد جسمانی است کاربردهایی دارد، اما با رشد صنعت و افزایش تقاضا برای دانشها و مهارتها، واژۀ «education» با آموزش مدرسهای و کارآموزی پیوند یافت. این امر سبب شد که امروزه بتوانیم این واژه را برای اشاره به درک و دانش و نه صرفاً رشد جسمانی به کار ببریم. امروزه بین پرورش دادن، مهارتآموزی و آموزش و پرورش تمایز قائلیم و از آن در دقتهای مفهومی برای پرورش گیاهان و حیوانات استفاده نمیکنیم (هرست و پیترز، 1970: 23). بنابراین میتوان برای education سیر تحولی معنایی در نظر گرفت که در جدیدترین و اختصاصیترین مفهوم آن، گستردگی، عمق و مطلوبیت دانش و درک آدمی مدنظر است (همو: 50).
سکولاریسم
الف) ریشهشناسی
سکولاریسم از واژۀ لاتینی sacularis (به معنای زمان، دوره و دنیا) گرفته شده است. اصطلاح سکولار مبتنی بر رویکردی معین به زندگی است که از تأثیر مذهب جداست و بنابراین با ملاحظات غیرروحانی و دنیوی تشخص مییابد (رزی، 1996: 693). سکولاریسم از واژۀ لاتینی sacularum به معنای عصر یا زمان حاضر گرفته شده است. تأکید معنا به صورتی طبیعی و منطقی بر یک جهان پیوسته و در حال تغییر دلالت دارد که در آن نسبی بودن ارزشهای بشری حصول پیدا میکند (عطاس، 1374: 14).
ب) از دیدگاه تاریخی _ اجتماعی
در یک تطور معنایی واژۀ سکولاریزاسیون برای اولینبار در 1648 در پایان جنگهای سیسالۀ اروپا به کار گرفته شد که منظور از آن انتقال داراییهای کلیسا به شاهزادگان یا به دولت برای کنترل و چگونگی دخل و تصرف در آن بود. شاید بتوان گفت این بینش برگرفته از مفهوم آیۀ 21 از باب 22 انجیل متّی باشد که میگوید: مال قیصر را به قیصر ادا کنید و مال خدا را به خدا. (جعفری، 1379: 10)
سپس هنگامی که جاکوب هولایک این واژه را در سال 1851 برگزید و نهضتی اعتراضی و خردگرا را در انگلستان هدایت کرد، سکولاریسم به عنوان یک ایدئولوژی در حال رشد درآمد. پس از آن در فرایند مفهومی این واژه، پیتر برگر آن را به معنای فرایندی که در آن بخشهایی از جامعه و فرهنگ از غلبۀ مؤسسات مذهبی و نمادهای مذهبی خارج میشوند به کار برد (مادان، 1387، 732).
اگرچه این توضیح کوتاه ورود واژۀ سکولار به ادبیات سیاسی اجتماعی را به قرن هفدهم نسبت میدهد، ولی بسیاری از تحلیلگران، تاریخی کهن برای ظهور این اندیشه در دنیای یهودیت و مسیحیت در نظر میگیرند. ظاهراً اینگونه به نظر میرسد که در جوامع نخستین هم در مغربزمین و هم در شرق تفکیک بین وجوه دینی و دنیوی حیات اجتماعی غیرممکن بوده است.
در مغربزمین تا زمان پذیرش دین مسیحیت توسط امپراتور روم، شخص امپراتور عنوان بالاترین مرجع دینی را نیز داشت و خود موضوع پرستش و همچون خدایی بر روی زمین بود. جدایی بین حکومت و دین اگرچه عمدتاً به دنیای مسیحیت مربوط میشود، ولی میتوان گفت این اندیشه با یهودیت آغاز شده است. با سقوط اورشلیم در سال 586 میلادی یهودیان در طول قرون متمادی هرگز از یک جامعۀ مستقل سیاسی برخودار نبودند، بدین معنا که یک اقلیت دینی یهودی در دل یک حکومت غیریهودی جای داشت و لذا مجبور بودند دربارۀ عضویت در جامعۀ دینی خود و شهروندی غیردینی به صورت دو امر جداگانه بیندیشند.
در عالم مسیحیت _ یعنی از قرون اولیۀ میلادی و پس از آن _ همیشه بین اقتدار روحانیون مسیحی و حاکمان روابط گوناگونی، گاه حاکی از تضاد و گاه حاکی از همسویی وجود داشته است. از آغاز قرن سیزدهم، منازعات بین پاپ و امپراتور روم غربی شدت گرفت تا جایی که برخی روحانیون مسیحی به قدرت بلامنازع کلیسا ایراد وارد کردند.
شاید یکی از این نظریات افراطی به پاپ بونتیفاس هشتم با استناد به آیۀ 38 باب 22 از انجیل لوقا مربوط میشود که میگوید: حضرت عیسی(ع) به پطر مقدس و جانشینان او دو شمشیر داد، گفت: این دو شمشیر نماد قدرت معنوی و مادی هستند که قدرت معنوی از آنِ پاپها و قدرت دنیوی از آنِ افراد غیر روحانی است. (جعفری، 1379: 14)
با ظهور رنسانس و جنبش اصلاح دینی در مغربزمین سکولاریسم قدرت بیشتری یافت. مارتین لوتر به محدودیت قدرت کلیسا اعتقاد داشت که با پذیرش اندیشههای او در آلمان و کشورهای اسکاندیناوی عملاً سرپرستی و نظارت اسقفهای کاتولیک در بسیاری مناطق به حکومتها و شاهزادگان واگذار شد (همو).
با ظهور رنسانس و نهضت انسانگرایی و پس از آن جنبشهای خردگرا، توجه به انسان و تواناییهای او در کسب تجربهها و دانشها عملاً در کانون توجه قرار گرفت و بیگمان از قدرت محافل دینی مغربزمین در عرصههای اجتماعی و سیاسی کاسته شد. شاید بتوان گفت که این رویه هماکنون نیز ادامه دارد و توجه غربیان به سکولاریسم برگرفته از این دیدگاه نسبتاً کهن و سابقهدار است.
اکنون با گسترش اندیشههای تکثرگرا که به بسط فرهنگهای فردگرا انجامیده است به این مسئله در عرصههای سیاسی و اجتماعی کمک میشود و به قول بوکر، آنچه امروزه به نام سکولاریسم خوانده میشود، بهانهای است برای افزایش قدرت و اختیار آدمی و همچنین ایجاد آن نوع دموکراسی که قدرت انتخاب را در انسانها و گروههای اجتماعی بالا ببرد (بوکر، 1997: 872).
ج) مفهوم سکولاریسم در اندیشههای معاصر
ویلسون معتقد است در فرایند سکولاریزاسیون، اندیشهها و فعالیتهای دینی و همچنین نهادهای مذهبی اهمیت خود را از دست میدهند و این بدان معنا نیست که مردم خود را با دین جدیدی وفق میدهند یا علاقۀ خود را نسبت به دین از دست میدهند، بلکه این بدان معناست که از عملکرد مذهب در نظامهای اجتماعی کاسته میشود (همو: 872).
هربرگ معتقد است فرهنگ سکولار فرهنگی است که در آن دین مرسوم دیگر قابل اجرا نیست (ینگر، 1967: 18). به نظر ینگر در این تعریف نشانهای از تغییر یا اصلاح مذهب به چشم میخورد، بهطوری که میتوان نهضت پروتستان، یهودیت محافظهکار و شوراهای واتیکان (تأسیس در 1960) را پدیدههایی سکولار دانست. در برداشتی دیگر از این مفهوم، لاکمن معتقد است که سکولاریسم امری خیالی است. او در کتاب زندگی، دنیا و واقعیتهای اجتماعی (1983) میگوید:
دین را در قالب نهادهای اجتماعی دیدن اشتباه است. رفتارهای دینی در آدمیان مبنایی بیوژنتیک دارد و به این نکته ساختارگرایان بیوژنتیک نیز اشاره کردهاند. بنابراین باید به رفتارهای مذهبی از پیش تعیین شده (فطری) در آدمیان توجه کرد. او بر این نکته اصرار میورزد که یکی از جلوههای فرهنگی که در همۀ جوامع در طول قرنها و در فراز و نشیبهای تاریخی شکل گرفته، مذهب است. بین مذهب و سکولار شدن تضادی وجود ندارد. من سکولاریسم را چیزی جز تحول مذهب نمیدانم. (بوکر، 1997: 872)
آنچه در تعریف لاکمن از سکولاریسم و مذهب آشکار است، فردی دانستن اعتقادات مذهبی است. صورت دیگر این بینش معنویت سکولار نام دارد که این اصطلاح نیز امروزه در مغربزمین کاربرد فراوانی یافته است. برای توضیح معنویت سکولار و تعریفی از آن لازم است بیان شود که معنویت و دینداری دو اصطلاح نزدیک به هم هستند و شاید بتوان گفت یکی بدون دیگری میسر نباشد یا اینکه این دو اصطلاح در معنا و مفهوم، همپوشی فراوان دارند؛ در عین حال تفاوتهای بارزی نیز درخور تأمل است.
دین در هر جامعهای از ارکان مهم فرهنگ به شمار میآید که در طول تاریخ شکل گرفته و نهادینه شده است و حتماً با متون مقدس و مناسک معین همراه است؛ در حالیکه معنویت امری غیر نظاممند، فردی و همراه با تجربههای شخصی است. کراسمن در تعریف معنویت سکولار میگوید: معنویت سکولار به عناصر مشترک و قابل تعمیم در بین ادیان بزرگ، بدون برتری یک دین بر دین دیگر اشاره دارد. (کراسمن، 2003: 505)
در پایان این مبحث، بجاست اشاره شود که آنچه در مفهوم سکولاریسم از آغاز شکلگیری این بینش تا کنون وجود داشته و دارد، نوعی جدایی بین دین از دولت است و اساساً سکولاریسم به معنای ضدیت با دین نیست و نباید آن را با لائیسم _ به معنای اعتقاد نداشتن به امور روحانی _ و آتهایسم _ به معنای عدم اعتقاد به وجود پروردگار _ اشتباه گرفت.
در دنیای امروز به علت پدیدۀ جهانی شدن، سکولاریسم و مخصوصاً سکولاریسم معنوی، بیشتر در مفهوم توجه به معنویتهای مشترک در بین ادیان و همچنین سجایای اخلاقی آدمی مدنظر قرار میگیرد تا نوعی تفاهم بین فرهنگها و جوامع گوناگون را به وجود آورد، گرچه بسیاری از دینداران و مؤمنان وفادار به ادیان خاص و همچنین جامعهشناسان فرهنگی آن را به نفع مذاهب و فرهنگهای بومی و منطقهای نمیدانند.
تربیت سکولار
باید اذعان کرد همانگونه که سکولاریسم ریشه در فرهنگ مغربزمین دارد، تبعات آن از جمله تربیت سکولار هم برگرفته از همان فرهنگ خاص است، بهطوری که در مشرقزمین و از جمله در کشور ما این مفهوم جایگاه پررنگی نداشته و ندارد. در نگاهی کلی میتوان تربیت سکولار را دنبالۀ تربیت لیبرال دانست. تربیت لیبرال در اندیشههای فلسفی یونان باستان ریشه دارد که از آن، دو برداشت کلی میشود: نخست اهمیت دانش به عنوان دستاورد ذهن، و دوم ارتباط بین دانش و واقعیت.
در حقیقت این دو برداشت دربر دارندۀ یک ایدۀ کلی، یعنی در نظر آوردن اهمیت ویژهای برای دانش و هدایت آموزش و یادگیری به سمت آن است. بنابراین در تعریف تربیت لیبرال، آموزش و پرورشی مدنظر است که از لحاظ ساختار، محتوا و وسعت به اشکال گوناگون دانش هدایت کند. باید در نظر داشت که در این معنا دانش به خودی خود مورد توجه است، نه آن دانشی که مثلاً از لحاظ شغلی سودمند باشد یا فضیلتهای اخلاقی را دربر گیرد. در حقیقت آنچه مدنظر است خودِ دانش است و نه تبعات آن (هرست، 1965، در پیترز، 1987: 87 - 88).
این توضیح کوتاه نشاندهندۀ نوعی قرابت بین تربیت لیبرال و تربیت سکولار است. تاریخنگاران اندیشههای تربیتی غرب، بنیانگذار تربیت سکولار را فردی به نام جورج کمب میدانند. وی فردی بریتانیایی است که در قرن نوزدهم (بین سالهای 1816 - 1850) تحت تأثیر پیشرفت علوم، نهضت روشنگری، همچنین سفر به امریکا و تأثیرپذیری از بینشهای دموکراسیخواهی در آنجا، مدارس ملی را در انگلستان بنیانگذاری کرد. وی در برنامۀ دروس مدارس، تأکید فراوانی بر آموزش علوم داشت.
دروسی چون ریاضیات، زبان، اقتصاد، بدنشناسی، جمجمهشناسی، علوم فیزیکی و برخی دانشهای دیگر در آن مدارس تدریس میشد، ولی در آنجا هیچ شکلی از آموزش مذهب وجود نداشت. البته کمب مخالف آموزش مذهب نبود، بلکه وی به تأسی از ژان ژاک روسو معتقد بود که کودک در طول مراحل رشد و تحت تأثیر تربیت طبیعی خود به مذهب روی خواهد آورد. مورخان تربیتی او را بنیانگذار آموزش و پرورش علمی و همچنین مدارس سکولار میدانند (گرنت، 1968: 314).
منابع
_ باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، انتشارات مدرسه، 1384ش.
_ بحرالعلوم، سید محمدمهدی، رسالة فی السیر و السلوک، تهران، انتشارات مولی، 1361ش.
_ پیترز، ریچارد؛ هرست، پل، منطق تربیت، ترجمه: فرهاد کریمی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1389ش.
_ تاجبخش، احمد، تاریخ تمدن و فرهنگ ایران (از اسلام تا صفویه)، شیراز، انتشارات نوید، 1382ش.
_ جعفری، علّامه محمدتقی، سکولاریسم یا حذف دین از زندگی دنیوی، گردآودری: محمد رضا جوادی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379ش.
_ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، تهران، انتشارات سمت، 1376ش.
_ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، فلسفۀ تعلیم و تربیت، تهران، انتشارات سمت، 1372ش.
_ راس، آلن، روانشناسی شخصیت، ترجمه: سیاوش جمالفر، تهران، نشر روان، 1378ش.
_ سراجزاده، حسین، چالشهای دین و مدرنیته، تهران، انتشارات طرح نو، 1383ش.
_ سعدی، مصلحالدین، کلیات سعدی، تهران، انتشارات زوار، 1382ش.
_ شریف رضی، محمّد بن حسین، نهج البلاغة، ترجمه: محمد دشتی، قم، انتشارات بکا، بیتا.
_ شکوهی، غلامحسین، مبانی و اصول آموزش و پرورش، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1369ش.
_ صدیق، عیسی، تاریخ فرهنگ ایران، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1354ش.
_ طباطبایی، علّامه سید محمدحسین، ترجمه: تفسیر المیزان، تهران، انتشارات محمدی، بیتا.
_ عطاس، محمدنقیب، اسلام و دنیویگروی (سکولاریسم)، ترجمه: احمد آرام، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران، 1374ش.
_ غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، بیروت، انتشارات دارالقلم، بیتا.
_ غزالی، محمد، مکاتیب فارسی غزالی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362ش.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، انتشارات علمیۀ اسلامیه، بیتا.
_ نقیبزاده، عبدالحسین، نگاهی به فلسفه آموزش و پرورش، تهران، انتشارات طهوری، 1375ش.
_ Bowker. J, The Oxford Dictionary of World Religions, U.K. Oxford University Press, 1997.
_ crasman. J, Secular Spritual Development in Education from International and Global Perspective, Journal of Oxford Review of Education, Vol. 29. No.4, pp. 503-520, 2003.
_ Hirst. P.H, Liberal Education and The Nature of Knowledge, 1965, at Peters. R.S.(ed), Philosophy of Education, Oxford University Press, 1987.
_ Hirst. P.h, Peters. R.S, The Logic of Education, Londan, Routeledge & Kegan Paul, 1970.
_ Grant,C, A Note on Secular Education in Nineteenth Century, at British Journal of Educational Studies, vol. 16. No. 3, pp 308-317, 1968.
_ Peters. R.S.(ed), Philosophy of Education, Oxford University Press 1987.
_ Reese. W. Dictionary Of Philosophy and Religion, New Jersey, Humanities Press, 1996.
_ Madan. T.N, Secularism in its Place, The Journal of Asian Studies, vol.16. no. 4. pp 747-759, 1987.
_ Yinger. M, Pluralism, Religion, and Secularism, Journal for the Scientific Study, vol.6. no.1. pp 17-28, 1967.
تربیت دینی، تربیت زمینه ساز، تربیت سکولار
- نویسنده مقاله: طیبه توسلی
- منتشر شده در: مشرق موعود
- رتبه مقاله: علمی-پژوهشی
- سال،شماره: سال هفتم، تابستان 1392 ، شماره 26(22 صفحه - از 143 تا 164)
- نوشته شده توسط طیبه توسلی
- دسته: مقالات