چکیده:
اندیشه سیاسی شیعه مبنا و اصل خود را در مسئله ولایت میداند. بر این اساس است که در زمانه غیبت نیز مسئله ولایت مورد مداقه علمای شیعه قرار گرفته است که در این میان بسیاری از ایشان آن را مطلق دانسته و برخی دیگر مقید بیان نمودهاند. آنچه در مسئله ولایت فقها مورد توجه و سؤال است آن است که علمای شیعه آیا آنگونه که این مسئله را در نظر بیان نموده و شرط خروج دولتها از قید غصبی بودن میدانستند در عمل نیز به این مهم اهتمامی داشتهاند؟ پاسخ به این سؤال سرنوشت اندیشه فقها نسبت به ولایت در عصر غیبت را متفاوت میگرداند زیرا اگر اعمال ولایت توسط ایشان مورد بیتوجهی قرار گرفته باشد باید لااقل به میزان اهمیت این مقوله در اندیشه ایشان شک نمود. بر این اساس رساله حاضر به دنبال آن است تا با بررسی شیوه اعمال ولایت پنجتن از علمای به نام شیعه از عصر صفویه تا دوران معاصر (محقق کرکی، میرزای شیرازی، میرزای نائینی، ملا قربانعلی زنجانی و سید عبدالحسین لاری) اهتمام علما به ولایت در عرصه عمل را مورد ارزیابی قرار دهد. برای نائل شدن به این هدف ابتدا از درک اندیشه و نظر علمای مورد تحقیق آغاز نموده و پس از واکای تأثیر و تأثر آن نسبت به شرایط مؤثر بر اندیشه ایشان، شیوه اعمال ولایت در خصوص هر یک از آنان مورد مداقه قرار گرفته است. پژوهش حاضر بر اساس شیوهای توصیفی- تحلیلی و از طریق رجوع به اسناد کتابخانهای سعی نموده است که یافتههای خود را در خصوص مسئله اعمال ولایت فقها معلولی از نظر و شرایط زمانه دانسته و به تحلیل آنان بپردازد. یافتههای پایاننامه حاضر نشان از آن دارد که علمای شیعه ولایت را در عرصه عمل نیز مورد توجه قرار داده و با استفاده از شیوههای متفاوت و متناسب با زمانه خود به اعمال آن پرداختهاند، همچنین اعمال ولایت در طول تاریخ مورد بحث دچار تطور شده و از یک رفتار تعاملی و نیمهمستقل از دولت به رفتاری مستقل و گاه تقابلی با دولت تغییر یافته است.