چکیده:
اجتهاد و تقلید از مفاهیم اساسی در فقه امامیه است که امروزه پژوهش در حوزه مباحث مربوط به آن در محافل علمی بسیار مورد توجه است. این پژوهش بر آن است تا با رویکردی تاریخی، تطورات مفهومی و گفتمانی مربوط به اجتهاد و تقلید را در بستر تاریخیِ آغاز عصر غیبت تا دوره معاصر مورد بررسی قرار دهد. سؤالی که این تحقیق در پی پاسخگویی به آن برآمده، آن است که در هر دوره از ادوار فقه امامیه، گفتمان غالب فقها در باب مباحث مربوط به اجتهاد و تقلید چه بوده است. بر این اساس، فقه امامیه دارای نوعی تطور و تکامل بوده که حول محور مرکزی «رجوع عامی به عالم» شکلدهنده ذهنیت و نیز سازنده معنا و ارتباطات دینی، سیاسی و اجتماعی میان مجتهد و مقلد در طول تاریخ بوده است. در هر دوره از ادوار فقه امامیه، مفاهیم و گزارههایی در رابطه با اجتهاد و تقلید بهصورت گفتمان غالب شکل گرفته است. بهطور مثال در یک دوره بحث «تقلید از مجتهد زنده» و در دوره دیگر مبحث «مجتهد الزمانی» و نیز در دورههای دیگر، اعلمیت و مرجعیت عام بهطور جدی از سوی فقها مورد توجه قرار گرفته است. با بررسی دورههای مورد بحث شاهد آن هستیم که اندیشه فقهای شیعه در باب اجتهاد و تقلید از رابطه عادی مفتی و مستفتی در آغاز به گسترش مفهومی و در نهایت ساماندهی نهادی آن انجامیده است که هر چه بیشتر بهسوی مرجعیت و بر مبنای تبعیت از مجتهد زنده و اعلم پیش رفته است.
کلیدواژهها: اجتهاد، تقلید، مجتهد زنده، شرایط اجتهاد، مرجعیت، اعلمیت.