چکیده:
انسانشناسان و مردمشناسان تحقیقات زیادی را درباره مطالعه فرهنگ و شخصیت انجام دادهاند و به این نتیجه رسیدهاند که هر فرهنگی حول هیئت رایجی از نگرشها همبسته میشود. در یک فرهنگ همبسته الگوی غالب تفکر و احساس به سایر ابعاد سرایت کرده و فرد را برای مشارکت در زندگی اجتماعی و فرهنگی گزینش میکند و شکل میدهد؛ بنابراین تفاوت در فرهنگها عبارت است از اختلاف در طبیعت و ذات هیئتهای فرهنگی و درجه انسجامی که آنها فراهم میکنند. چنین رویکردی که در الگوهای فرهنگ ارائه شده است در برخی موارد «هیئتگرایی» (Configvrationsism) نیز نامیده شده است. «روث نبه دیکت» انسانشناس آمریکایی رویکرد هیئتگرا را در مقایسه با سه فرهنگ تشریح نموده و چنین توصیف کرده که: «فرهنگ سرخپوستان» پوئیلو (Pveblo) جنوب غربی «آپولونین» حول الگویی از همنوایی و همیاریهای اجتماعی خودداری و اعتدال ایجاد شده است برعکس الگوی «کواکیوتل» کناره شمال غربی «دیونیسین» میباشد که به شدت فردگرا، پرخاشجو، تندخو و شدیداً جویای نشئهجات، ثروت، نشان و مقام هستند. بالاخره جزیرهنشینان «دبو» مالازیایی متخاصم و ظنین در حد «پارانوما» هستند. از مثال فوق میتوان برداشت نمود که هر فرهنگی دارای عناصری است که از همبستگی این عناصر شخصیتی زاده میشود که این تیپ شخصیتی میتواند زمینهای برای بروز یک پدیده اجتماعی مثلاً جنگ شود و یا برعکس زمینه صلح گردد. از این دیدگاه میتوان وجود عناصری در فرهنگ را زمینهساز جنگ دانست و گفت که جنگطلبی جامعه مربوط به ساختار اجتماعی و فرهنگی خاص آن جامعه است این جامعه از نظر جمعیتی جوان و از زمینههای مختلف تاریخی، فرهنگی، روانی، قومی، ژئوپولتیکی و اقتصادی برای مبتلا شدن به رفتار تهاجمی و یا تهاجمپذیری برخوردار است، منابع آن میتواند دیگران را وسوسه کند دیگران نسبت به آن ادعای تاریخ دارند، جامعه دارای روحیه میلیتاریستی است.