چکیده:
این پژوهش با سؤال اصلی رویکرد کلامی هشام بن حکم چیست؟ سه فرضیه را مورد آزمون قرار داده است که این سه فرضیه در چهار فصل ساماندهی شده است در فصل اول مفاهیم و کلیات طرح شده چون رویکرد کلامی هشام را عقلانی یافته است به تعریف عقل از دیدگاههای مختلف پرداخته است و به چگونگی ورود مسلمانان به مباحث کلامی در قرن اول و دوم هجری پرداخته است، چون هشام بن حکم با معتزلیان در تضاد و رقابت دائمی قرار داشته به چگونگی شکلگیری اعتزال و نحوه گسترش آن پرداخته شده است. در فصل دوم پژوهش به شرح حال هشام بن نیز ادعای مخالفان او پرداخته شده و ادعای مخالفان را در باره او مردود دانسته است پژوهشگری به این نتیجه رسیده است که مخالفان معتزلی هشام برخی نسبتها را به وی داده و آن را وارد کتب خود ساختهاند و مخالفان شیعی هشام مطالب طرح شده از سوی معتزله بر ضد هشام را اخذ نموده و آن را وارد متون بعدی شیعی نمودهاند. در واقع سرمنشأ همه نسبتهای نادرست معتزله بودهاند و این فصل دارای سه موضوع خداشناسی و نبوت و امامت است در بخش خداشناسی وی به روایات امام صادق (ع) تکیه داشته و کوشیده بحث توحید را با توجه به روایت امام شرح و بسط دهد در این پژوهش نیز بحث خداشناسی هشام متکی به روایات وی از امام صادق (ع) است، اما در بخش امامت آنچه طرح کرده از خود اوست یعنی هشام در باب امامت خود به تولید علم پرداخته و مفاهیمی را شرح و تفسیر و تبیین نموده است میتوان براهین عقلی را در روایاتی که او آورده یافت و آراء او را دریافت در فصل چهارم نقش هشام بن حکم در تدوین کلام شیعی و موارد تدوین برشمرده شده است و به تأثیرات کلامی او پرداخته است به همین جهت آثار علمی او و نیز آثار علمی شاگردان هشام برشمرده شده است در پایان به این نتیجه رسیده است که از جمله تأثیرات کلامی هشام میتوان به تأثیر در روش بر فضل بن شاذان و ابوسهل نوبختی را نام برد و سرانجام اینکه کلام شیعی رویکرد عقلی داشته و عقل و حکمت از قرآن سرچشمه گرفته و مکتب مفید بغداد حاصل و نتیجه مکتب شیعی علمی امام صادق (ع) بوده، در واقع رویکرد عقلانی مفید بازگشت به روش شاگردان امام صادق(ع) محسوب میشود اینکه عقلانیت و حکمت شیعی عصر مفید نه متأثر از معتزله بلکه بازگشت به روش شاگردان امام صادق (ع) بوده است و در رأس هرم کلام شیعی هشام قرار داشته است.