چکیده:
امویان پس از فتح مکه، بهناچار اسلام را پذیرفتند. آنان با وجود سابقهی دشمنی با اسلام، بهتدریج جایگاه پیش از اسلام خود را بازیافتند و درنهایت پس از صلح امام حسن (ع) در سال 41 (ه.ق) رسماً قدرت را در قبضهی خود درآوردند. این خاندان که وارث و احیاگر اندیشههای جاهلی بودند، با گسترش فتوحات، میراثخوار دو تمدن ایران و روم نیز شدند؛ بهگونهای که با تأثیرپذیری از این دو جریان فرهنگی، دگرگونیهایی در جنبههای مختلف فرهنگ جامعه اسلامی، از جمله فرهنگ سیاسی به وجود آمد؛ چنانکه از یکطرف با تقلید از نظام پیشین حاکم بر مناطق مفتوحه نظام استبدادی، حکومت موروثی و اندیشهی خلیفهاللهی و فرهنگ درباری در نظام سیاسی آنان رسوخ یافت، از طرف دیگر این خاندان که خواهان دستیابی بر حکومت جهان اسلام بودند، برای آمادهسازی افکار عمومی در راستای کسب مشروعیت خویش، به نوشتن احادیث جعلی، تحریف حقایق، فرقهگرایی و ترویج عقاید انحرافی پرداختند و با احیای اندیشههای جاهلی، نظام فرهنگی مبتنی بر تبعیض نژادی در قالب فرهنگ عمومی را در جامعه رواج دادند که منجر به کینهجویی و گسست اجتماعی بین طبقات مختلف اجتماعی شد؛ با گذشت زمان روابط اعراب با دیگر اقوام که جنبهی سیاسی و نظامی داشت، به تعامل و تبادل فرهنگی تبدیل شد؛ که نمود آن را در خط، زبان، ادبیات، موسیقی، آداب و رسوم میتوان یافت. از این رهگذر هویت جدیدی شکل گرفت که از اسلام نبوی (ص) فاصله داشت؛ لذا ائمه اطهار (ع) با درک چنین شرایطی در جهت تقابل با اقدامات اموی، به فرهنگسازی پرداختند و از نهادینه شدن فرهنگ اموی در جامعه اسلامی جلوگیری کردند.