چکیده:
تاریخنگاری از دغدغههای مهم اندیشمندان سلف بوده است از این روی مورخین، بسیاری از وقایع مهم تاریخی را مضبوط کردهاند. با وجود اینکه آنان در ضبط وقایع تاریخی زحمات فراوانی متحمل گشتهاند، متأسفانه در نگارش تاریخ اندیشه، کوتاهی بزرگی صورت گرفته است، بهطوریکه باید اذعان کرد کتابهای تاریخی، خصوصاً مصادر اولیه از تاریخ اندیشه تهیاند. خاندانهای بزرگی مانند امویان که حدود یک قرن و بنیالعباس که قریب به پنج قرن عهدهدار حاکمیت و خلافت جامعه اسلامی بودند، هرکدام گرایشهای عقیدتی متفاوتی را داشتند. در درون آنها نیز تفاوتهای عمده عقیدتی مشهود است، شخصیتی مانند معاویه بن ابی سفیان کاملاً جبری مسلک است و در مقابل، یزید بن ولید بن عبدالملک، خلیفه اموی، خود از مقتدرترین و نامدارترین رهبران فرقه قدریه به شمار میآید. همچنان که عمر بن عبدالعزیز با سران قدریه دوستی عمیقی ایجاد کرده بود. انصاف حکم میکند در نسبت دادن عقیدهای به یک خاندان تأمل کنیم و گرفتار این اشتباه نشویم که همه آنان دارای عقیده واحد بودهاند و نباید عقیده معاویه و یزید بن معاویه را بهتمامی امویان تسری داد. خاندان بنیالعباس نیز گرایشهای متفاوتی داشتهاند. گاهی تفاوت عقیدتی آنان بهاندازهای عمیق میشود که نمیتوان دو خلیفه عباسی را در محدوده فرقه واحد جای داد. شخصیتی مانند منصور عباسی، جبری مسلک، گریزان از مباحث کلامی، علاقهمند به اهل حدیث، مخالف سرسخت شیعه خصوصاً شاخه حسنی آن است و با شاکله اصلی شیعه نیز رفتاری خصمانه داشته است. او در مسئله امامت نظریهای برخلاف شیعه و حتی اهل سنت مطرح میکند و چهارچوب عقیدتی بنیالعباس را بر همین اساس پایهریزی میکند. در همین خاندان شخصیت بزرگ تاریخی، مأمون عباسی به خلافت میرسد. او متکلمی زبردست، اهل مناظره و مباحثات کلامی است. رفتار او با شیعه کاملاً متفاوت با رفتار خلفای قبلی است تا جایی که امام شیعیان را بهعنوان ولی عهد منصوب میکند و در زمان خلافتش شیعیان با آسودگی زندگی میکنند. او از جبر گریزان و جایگاه عقل را شناخته، قائل به خلق قرآن است. خلفای عباسی با شیعیان خصوصاً شاخه حسنی آن رابطه تندی داشتهاند و با زیدیه همواره در حال جنگ بودند. در مقابل آنان رابطه خوبی با معتزله برقرار کردند و در ادامه حکومتشان یعنی پس از سفاح و در زمان منصور کمکم به تفکر اهل حدیث نزدیک شدند. هرچند ائمه شیعه با بنیالعباس در برخی موارد درگیری سیاسی نیز داشتهاند، اما اختلافات اعتقادی ایشان با خلفای عباسی از اهمیت فراوانی برخوردار است. ائمه شیعه توانستند آراء و اندیشههای کلامی اهلبیت (ع) را به مردم معرفی کرده علاوه بر این میراث گرانقدری از احادیث اعتقادی برای آیندگان بهجای گذاشتند. آنان موفق شدند در مقابل اندیشههای مخالف زمانشان، آراء و عقاید اهلبیت (ع) را بیان کنند و با تصحیح، رد یا قبول اندیشهها در برابر مخالفین واکنش نشان میدادند.